|

نتایج تحقیقات دانشمندان آمریکایی نشان می دهد که زنان با برخورداری از یک توانایی شگفت انگیز می توانند تنها با گوش دادن به صدای مرد تشخیص دهند که تا چه حد می تواند همسر مناسبی باشد.
محققان دانشگاه کالیفرنیا کشف کردند که زنان توانایی شگفت انگیزی دارند که به آنها کمک می کند تنها با گوش دادن به صدای یک مرد، ایده آل بودن وی را برای شروع یک زندگی مشترک شناسایی کنند.
این محققان دریافتند که زنان تنها با گوش دادن به صدای ضبط شده مردان حتی اگر به زبان دیگری صحبت کرده باشند می توانند پی به قدرت بدنی مردان و اینکه تا چه حد در زندگی محکم هستند ببرند.
این دانشمندان به منظور دستیابی به این نتایج، صدای مردان مختلف را از قبایل بولیوایی تا چوپانان آند و دانشجویان رومانیایی و آمریکایی ضبط کردند. در این آزمایش از تمام این مردان خواسته شد که یک جمله واحد را با یک لحن عادی بیان کنند.
سپس نیروی فیزیکی این مردان برپایه فشار دست، دور قفسه سینه و عضلات بازو اندازه گیری شد.
براساس گزارش تایمز، در ادامه گروهی از زنان صدای ضبط شده این مردان را گوش دادند و تنها با شنیدن حداقل دو کلمه از لحنی که کلمات با آنها ادا شده است به نیروی بدنی مرد پی بردند. این ارزیابی با اطلاعات جمع آوری شده در خصوص نیروی بدنی مردان منبطق بود.

اولین حسود تاریخ كه قابیل بود كه كارش به قتل برادر كشید. حال برای فرونشاندن آتش حسادت در خود و جلوگیری از تبدیل آن به یك عادت و رذیله اخلاقی چه باید كرد؟
همه میدانند كه حسادت صفتی ناپسند است. با این حال همه ما در میان اطرافیان و آشنایان افرادی را سراغ داریم كه به حسادت شهرهاند و خودمان هم در برخی امور زندگی از حسادت در امان نمیمانیم. البته حساب حسادت را باید با آنچه در ادبیات، رشك نامیده میشود از هم جدا كرد. رشك به معنی حسرت بردن نسبت به دیگری است و در پی آن تلاش و ایجاد انگیزه برای ارتقای خود و دستیابی به آنچه نداریم و دیگری دارد. در قرآن كریم ذكر میشود كه مومنان در بهشت نسبت به مومنان دیگری كه جایگاهی بالاتر از آنان دارند رشك میبرند.
در حقیقت رشك مانند حسادت جنبه تخریبی ندارد و به كسی كه نسبت به او رشك برده میشود آسیبی نمیرساند. از این منظر رشك میتواند برای پیشرفت در زندگی خصوصیتی مفید و كاربردی باشد. حتما شنیدهاید كه برخی میگویند بدون حسادت كردن به جایی نمیرسیدند و درجا میزدند. منظور این افراد رشك بردن است و به اشتباه به جای آن واژه حسادت را به كار میبرند.
اولین حسود تاریخ كه قابیل بود كه كارش به قتل برادر كشید. حال برای فرونشاندن آتش حسادت در خود و جلوگیری از تبدیل آن به یك عادت و رذیله اخلاقی چه باید كرد؟
بلندنظر باشید
تنگنظری ریشه حسادت است. این كه فردی از پیشرفت مادی و معنوی دیگری و برخورداری وی از نعمات زندگی ناراحت و آزرده شود چه معنایی جز تنگنظری میتواند داشته باشد. دیگران ممكن است بنا به قضاوت ما به حق یا ناحق از ثروت و دارایی، ارزشهای اجتماعی و... نظیر خوشنامی و شهرت برخوردار باشند. حال باید اندیشید تغییر وضعیت آنان یا احتمالا تلاش برای خدشهدار كردن شرایط آنان یا بدگویی پشتسرشان چه سودی به حال ما دارد و چه منفعتی برایمان به ارمغان میآورد. حسودها گمان میكنند اگر دیگران پیشرفت نكنند یا از نعمات برخوردار نباشند آنان زندگی بهتری خواهند داشت!
خوشبین باشید
پیشرفت دیگران باید بیش از آنكه مایه بیاعتنایی یا حسادت ما باشد باعث خوشحالیمان شود. برای مثال اگر در میان افراد فامیل فردی از نظر اقتصادی و شغلی موفق باشد این امكان را برای سایر آشنایان پدید میآورد كه آنان نیز پیشرفت كنند. یك كارخانهدار یا كارآفرین میتواند جوانان فامیل را از بیكاری نجات دهد و یك مدیر موفق و خوشنام میتواند به آشنایانش برای پیمودن مسیر پیشرفت كمك كند. اگر خاندانی موفق داشته باشید كه دستشان به دهانشان میرسد و میتوانند زیر بال و پر شما را هم بگیرند باعث خوشحالیتان است یا اگر اطرافیانی فقیر با وضعیت نابسامان داشته باشید كه از شما پول قرض بخواهند یا زحمتتان بدهند كه ضامن فلان وامشان شوید.
مقایسه نكنید
از قدیم گفتهاند دست بالای دست بسیار است. آن كه به او حسادت میكنیم خود نسبت به دیگران حسادتهای رنگارنگی دارد و شرایط امروز ما نیز برای بسیاری مایه حسادت و حسرت است. اگر قرار باشد شرایط خود را با دیگری كه از ما بالاتر است، مقایسه كنیم و حسرت خوردن و حسادت ورزیدن در اینباره را روا بدانیم باید كار و زندگی را تعطیل كنیم و بنشینیم صبح تا شب غصه بخوریم و بدگویی كنیم. البته اگر كارمان به جاهای باریك نكشد.
اعتماد به نفس خود را تقویت كنید
عزت نفس در مقابل حقارت قرار میگیرد كه ریشه اغلب حسادتهاست. افراد ضعیف كه برای شخصیت خود و موجودیتشان ارزشی قائل نیستند تا این درجه پایین میآیند كه به خاطر چیزی به دیگری حسادت كنند. صاحبان اعتماد به نفس به جای حسادت بیهوده شرایط خود را میپذیرند، برای ارتقای خود تلاش میكنند و با صبوری مسیر ترقی را میپیمایند.
برای شخصیت خود ارزش قائل باشید
دیگران حسادت را میشناسند و آن را در میان رفتار و گفتار شما تشخیص میدهند. همانطور كه شما این توانایی را دارید كه حسادت دیگران را تشخیص بدهید. درك حسادت شما شخصیتتان را نزد دیگران خرد میكند و قضاوت منفی آنان را بر میانگیزد.حسادت مانند هر رذیله اخلاقی دیگری فرصتهای ناشی از اعتماد دیگران نسبت به شما را از بین میبرد. حتی ممكن است افرادی كه سوءنیت دارند با شناخت این صفت یا احتمال بروز آن و در حقیقت شناسایی این نقطه ضعف شما را برای مقاصد خود به كار گیرند. حسادت همانقدر مایه پلیدی و فساد است كه دروغ، غیبت و سایر رذایل اخلاقی.
از روح خود محافظت كنید
از قدیم گفتهاند حسود نیاسود! حسودان به بیماری روحی مزمنی گرفتارند كه آرامش درونی آنان را ذره ذره میخورد و آنان را مضطرب میكند. استرس درونی ناشی از حسادت بتدریج زمینه سایر انحرافات روحی و روانی را پدید میآورد. كسانی كه بر حسادت غلبه نكنند و تسلیم آن شوند در بلندمدت با انواع عقدههای روانی مواجه میشوند كه برای فرار از آنها راهی نمییابند. حسودها در معرض لغزشها هستند و چهبسا آرامش و سعادت خود را به پای حسادتشان بریزند.
آیا می دانید شایع ترین بیماری روانی نزد کودکان چه بیماری است و به چه دلیل رخ می دهد؟
دانشیار دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: بیش فعالی شایعترین بیماری روانی در بین کودکان به شمار می رود و در آینده کودک نیز تأثیر گذار است.
دکتر عبداللهیان اظهار داشت: عدم تمرکز بر روی مسائل درسی و نوشتن تکالیف، سخت گوش کردن به مدت طولانی و نشستن سرکلاس، تنوع طلب و پرجنب و جوش از علائم بیش فعالی است و کودکان بیش فعال با اینکه هوش خوبی دارند ممکن است پیشرفت درسی خوبی نداشته باشند.
وی افزود: کودکان بیش فعال نمیتوانند روی یک هدف خاص متمرکز شوند، بدون این که به آینده رفتارشان فکر کنند دست به عمل میزنند و بسیار پر تحرک تر از بچههای معمولیاند، خیلی زود از کاری خسته میشوند و در نوشتن و رنگ کردن نقاشیها مشکل دارند، اغلب اشتباهات زیادی میکنند که ناشی از بیتوجهی و کم دقتی آنهاست.
عبداللهیان، مسائل وراثتی و ضربه به مغز را از جمله دلایل بروز بیش فعالی در کودکان برشمرد و گفت: کودکی که میتواند با رشد عادی به فرد مفیدی در جامعه تبدیل شود ممکن است در اثر بی توجهی و درمان نشدن به یک شخصیت ضد اجتماع و منزوی تبدیل شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد افزود: در این بیماری شیوه درمان مبتنی بر درمان دارویی برای افزایش توجه و تمرکز کودکان در کنار استفاده از روشهای روان شناختی و آموزش والدین است.
وی بر اهمیت نحوه برخورد و رفتار والدین با این کودکان تاکید کرد و گفت: اساس کار داروها افزایش انتقال دهنده عصبی به نام دوپامین است که در بخشهای قدامی مغز موجب افزایش تمرکز و حواس میشود.
عبداللهیان خاطر نشان کرد: 50 درصد کودکان بیش فعال علایم بیش فعالی را در بزرگسالی هم دارند و علایم این بیماری در بزرگسالی به صورت شخصیتهای عجول، عصبی، کم تحمل و تنوع طلب بروز میکند، اما معمولا با افزایش سن این حالات کاهش مییابد.
 
امروزه فرار از خانه در اكثر كشورهای جهان به یك معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است .فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضای خانواده ، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود ، در واقع نوعی واكنش نسبت به شرایطی است كه از نظر فرد نامساعد ، غیر قابل تحمل و بعضا تغییر ناپذیر است.
دختران فراری
انسانهای دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزشها گرفتار آمده اند و نمی دانند به كدامین سو حركت كنند . از یكسو جامعه بستر نوینی از ارزشهای اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار می دهد و از سوی دیگر فرد را با بن بستهای بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه می كند .جوان امروز در این شرایط با مشكل بحران هویت روبروست . گاه آنچه كه اجتماع بطور عملی به او می آموزد با ارزشهای خانوادگی سنخیتی ندارد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می نماید دختران امروزدچار خود درگیری میشوند و برای فرار از این حالت به شیوه های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل می گردند .
امروزه فرار از خانه در اكثر كشورهای جهان به یك معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است .فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضای خانواده ، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود ، در واقع نوعی واكنش نسبت به شرایطی است كه از نظر فرد نامساعد ، غیر قابل تحمل و بعضا تغییر ناپذیر است. این عمل معمولا به عنوان مكانیسم دفاعی به منظور كاهش ناخوشایندی و خلاصی از محركهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته های مورد نظر و عموما آرزوهای دور و دراز انجام می شود .
فرار از خانه یكی از بازتابهای خشونت خانگی است كه به دلیل تاثیرات اجتماعی قابل تامل است . اعمال خشونتهای روحی، جسمی از سوی اعضای خانواده، عامل بسیار مهمی در فرار دختران است . بسیاری از دخترانی كه قربانی خشونتها می باشند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرات اظهار مشكلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار می كنند و در شرایطی كه از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند ، تمایلی به این كار ندارند . زیرا از محیط ناامن خانه می هراسند. در این باره می بایست به دو نوع شیوه تربیتی مخرب اشاره نمود:
محدودیت مطلق:
در این نوع شیوه تربیتی ، فرزندان از آزادی و اختیار لازم و متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر ، دخالت یا تصمیم گیری را ندارند . در این خانواده ها به خواسته های مادی ، معنوی فرزندان توجهی نمی شود . لذا توانایی و مقاومت آنها درهم می شكند، و ازهر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره می برند و در صدد هستند با فرار از خانه ،از این محدودیت ها رهایی یابند .
چه بسا با وجود یک ماهواره یا عدم کنترل استفاده فرزندانمان از کامپیوتر و دیدن سی دی های نامشروع و مبتذل زمینه فرار و خانه گریزی آنان را فراهم نماییم.
آزادی مطلق :
همانطور كه عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می تواند عامل فرار آنان از كانون خانواده باشد . توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امكانات فوق حد سنی فرزند هم می تواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.وقتی كه تمایلات و خواسته های فرزندان محقق می شود ، لذا به محض ایجاد مشكلات و بحرانها و فشارها ی زندگی، كه در آن امكان تحقق برخی از آرزوها سلب می شود و یا در شرایطی كه خواسته های فرزند به افراط می گراید و والدین با آن مخالفت می نمایند ، فرزند به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی ) روحیه عدم درك منطقی شرایط ، ناز پروری و كاهش دامنه استقامت، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می گردد كه نهایتا می تواند زمینه فرار از خانه را فراهم نماید .
دراین شرایط مسائل بسیار كوچك به دلیل پائین بودن آستانه مقاومت درنظر فرد بزرگ و غیر قابل تحمل جلوه می كند . با این حال پس از فرار از خانه به این دلیل که حمایت خانواده را از دست می دهند کاملاً احساس تنهایی می کنند و تصمیم می گیرند که دوباره به خانه برگردند و به همین علت مدت فرارشان آن چنان به درازا نمی کشد.ولی همچنان پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه می کند و به متهم كردن اطرافیان می پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده می شود.
پیامدهای فرار دختران
هنگامی كه دختری به طور غیر منطقی فرار می كند ، خود و پیرامونش یعنی خانواده و جامعه را تا شعاعی وسیع به طرق مختلف در معرض آسیبها و خطرات زیادی قرار می دهد . این پیامدها در بعد فردی و اجتماعی قابل بررسی است .
دختران فراری
پیامدهای فردی:
فرار آغاز بی خانمانی و بی پناهی است و همین امر زمینه ارتكاب بسیاری از جرایم را فراهم می كند . دختران فراری برای امرار معاش به سرقت، تكدی گری ، توزیع مواد مخدر ، مشروبات الكلی و كالاهای غیر مجاز ، روسپیگری ، عضویت در باندهای مخوف و كثیف اغفال و فحشاء اقدام می كنند. برخی از این دختران پس از فرار در ساختمانهای متروكه ، پارك و خانه های فساد، شب را به صبح می رسانند و از مكانی به مكان دیگر در حركت هستند فقط برای آنكه بتوانند زنده بمانند . دختران فراری تمام پلهای پشت سر خود را خراب و ویران می كنند . ارتكاب به نوع جرایم و فساد اخلاقی موجب می شود كه دچار انواع بیماریها و اختلالات روحی و روانی شوند و برخی از آنها به دلیل سر افكندگی ناشی از تجاوزات دست به خود كشی می زنند .از دیگر پیامدهای ناگوار فرار دختران ابتلا به انواع بیماریها از جمله ابتلا به ویروس ایدز می باشد . هر چقدر مدت زمان فرار فرد طولانی تر باشد و با افراد بیشتری تماس داشته باشد ، خطر ابتلا به ویروس ایدز افزایش می یابد .
پیامدهای اجتماعی:
جامعه شناسان معتقدند پدیده های اجتماعی همچون حلقه های زنجیر به هم متصل و وابسته اند ، بطوری كه افزایش نرخ آسیبهایی چون طلاق، بیكاری، اعتیاد ، منجر به افزایش آسیبی نظیر فرار دختران می شود و نكته قابل توجه آنكه فرار دختران از خانه به افزایش نرخ مفاسد اجتماعی منتهی می گردد. آسیبهای اجتماعی از جمله، فرار همچون امراض و ویروسهای هستند كه موجب ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند و می توانند ضمن لكه دار نمودن عفت عمومی و شكستن حریمهای اخلاقی ، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند .
برای جلوگیری از این معضل بزرگ و مخرب اجتماعی راهکارهایی را می توان اشاره کرد.
آموزش صحیح و ریشه ای دین و مسائل آن به خانواده ها و جوانان و نوجوانان اعم از دختر و پسر.
آگاهی دادن به دختران جوان و مطلع کردن آنان از عواقب شوم فرار و خانه گریزی.زیرا بسیاری از دختران فراری از پیامد کاری که انجام می دهند بی خبر بوده و از روی غفلت دست به چنین کاری زده اند.
قطع رابطه و ترک دوستان و آشنایانی که معتقد به حجاب و دین و مسائل آن نیستند چرا که در بسیاری از موارد دیده شده که دوستیها و روابط و معاشرت با انسان های بی دین و بی اعتقاد به طور غیر مستقیم در ناهنجاری فرار دختران از خانه مؤثر بوده و چه بسا به طور مستقیم نیز موجب این امر گردیده است.
ریشه کن کردن مظاهر و اسباب فساد و فحشا از خانه ها؛ چه بسا با وجود یک ماهواره یا عدم کنترل استفاده فرزندانمان از کامپیوتر و دیدن سی دی های نامشروع و مبتذل زمینه فرار و خانه گریزی آنان را فراهم نماییم. زیرا با وجود این وسایل در خانه، به طور ناخواسته به تبلیغ و اشاعه فرهنگ بی بند و باری و فحشا، آزادی و هرزگی دامن می زنیم.
آسیبهای اجتماعی از جمله، فرار همچون امراض و ویروسهای هستند كه موجب ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند و می توانند ضمن لكه دار نمودن عفت عمومی و شكستن حریمهای اخلاقی ، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند
ایجاد امنیت و آرامش روحی و روانی در خانه، و کنار گذاشتن مشاجرات و دعواهای زناشویی و حاکم شدن مهر و محبت در خانه. چه بسیار مشاهده شده که فرزندان به خاطر عدم مهر و محبت و دلگرمی در خانواده و به دلیل اینکه احساس امنیت و آرامش نداشته اند، از خانه فراری شده اند.
فرار کردن مشکلی را حل نمی کند و اغلب نوجوانان پس از فرارمی فهمند که امنیت خیابان به هیچ وجه بیشتر از امنیت خانه نیست. فرار دختران از خانه اغلب با انگیزه كسب استقلال و آزادی روابط در خارج از خانه می باشد. این بدین معناست كه جامعه میزان نظارتهای اجتماعی، دولتی و مردمی را كاهش داده و آزادی بی قید روابط زنان و مردان را افزایش داده است .در حالی كه این حد افراطی از آزادی مقبول بسیاری از خانواده ها نیست. آنها به دلیل همین فضای نامناسب جامعه مجبور می شوند رفتار و ارتباطات اجتماعی دختران خود را محدود كنند و این محدودیت و كنترل دختران را با عقده های روحی –روانی مواجه می نماید و آنان احساس خواهند كرد كه خانواده آنها را درك نمی كند، در صورتی كه به عكس خانواده به دلیل آینده نگری و مصلحت اندیشی فرزند می كوشد دختر را از حیطه خطردور سازد.در نتیجه برخی دختران دلسوزی والدین را به معنای سلب آزادی تعبیر می كنند و اقدام به فرار از خانه می نمایند.به این ترتیب پس از فرار برای آرام کردن ذهن خود شروع به مصرف موادمخدر می کنند. بعد از مدتی این مصرف گاه به گاه به اعتیاد تبدیل می شود.پس از آن هم برای گذران زندگی مجبور به انجام اعمالی از گدایی گرفته تا فاحشگی و خرید و فروش موادمخدر می شوند. به خاطر همین فعالیت ها احتمال ابتلا به HIV، سوءتغذیه، بیماری های قلبی (به خصوص در معتادان موادمخدر تزریقی)، سایر بیماری هایی که از طریق رابطه جنسی منتقل می شود، می شوند.
فان پاتوق

پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است
***************************
پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که
ازدواج کند
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی
است
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است
************************
بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد
***********************
و معامله به این ترتیب انجام می شود ................
و نتیجه ی اخلاقی........ کاملا مشخص!

ازدواج اگر در چهارچوب درستی نباشد، به جای اینکه آرامشدهنده باشد آرامش را برهم میزند و یا به جای اینکه با کسی رابطه صمیمانهای پیدا کنیم، ممکن است همیشه با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم. بنابراین، باید در زمان انتخاب همسر چند تناسب کلیدی را در نظر بگیرید که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آنها، ازدواجتان با خطر از بین رفتن رو به رو می شود.
تناسب خانوادگی
شما در بستر خانواده تان شکل میگیرید. چهارچوب هر خانواده هم با خانواده دیگر فرق میکند؛ یعنی هر خانواده بسته به زمینه فرهنگی و تربیتیای که دارد در فرد تأثیر متفاوتی میگذارد. تا جایی که جان واتسون- پدر روانشناسی- میگوید: پنجاه نوزاد به من بدهید و بگویید چه شخصیتهایی لازم دارید؛ دانشمند، پلیس، قاضی، دزد و... چه میخواهید؟! من مطابق سفارش شما بیست سال بعد این افراد را تحویل میدهم. در واقع او میخواهد بگوید که تربیت، نقش بسیار پررنگتری از زمینههای دیگر مثل ژنتیک دارد.
اما با وجود نقش مهمی که خانواده در شکلگیری شخصیت فرد ایفا میکند، این مسئله در ازدواج های امروزی خیلی وقت ها با فرضیه «من قرار است با خودش زندگی کنم، نه خانواده اش!» نادیده گرفته میشود. گاهی حتی دختر و پسر، همدیگر را خارج از بسته خانوادگی میبینند. مثلا در دانشگاه با هم آشنا میشوند، در حالی که نمیدانند طرف مقابلشان محصول چه خانوادهای است!
اما وقتی کسی میگوید که ما از نظر خانوادگی بههم میخوریم، آیا به طور خاص، بستر فرهنگی و شیوههای تربیتی رایج در خانواده را بررسی کرده و به این نتیجه رسیدهاست؟ گاهی دو نفر با هم ازدواج میکنند و از نظر فرهنگی و خانوادگی به هم شبیه هستند، اما شیوههای تربیتی آنها متفاوت است!
مثلا در خانواده پسر، زن جایگاه و ارزشی ندارد. مادر پسر،سی سال است که زندگی کرده ولی هیچچیز متعلق به او نیست و وظیفهای جز بچه داری و پخت و پز و رُفت و روب نداشته است. پسری که نگاهش به زن اینگونه شکل گرفته اگر با دختری ازدواج کند که در ساختار خانوادهاش مادر محور بوده و تعیین تکلیف میکرده است در زندگی به مشکل برمی خورند. پس این دو، تناسب خانوادگی ندارند هرچند از نظر سطح تحصیلات و وضعیت مالی شبیه و در یک طبقه باشند.
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچکس نمیآیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج میکنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمیکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج میکند و میگوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد
تناسب فرهنگی
عشقفرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف میکند. فرهنگ به ما میگوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق میکند. بهعنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذریها بسیار متفاوتتر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالیهاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار میشویم این فرهنگ ماست که میگوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و... هیچکاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصلههای فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر 2 نفر همه خصوصیاتشان با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونهای همفرهنگ میشوند.
تناسب اعتقادی
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچکس نمیآیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج میکنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمیکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج میکند و میگوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد.
حجابی که به خاطر پسر میآید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچکترین اختلافی پیش آید، برداشته میشود. عمل به دستورات دینی بدون پشتوانه اعتقاد فردی تقریبا غیرممکن است. اگر فردی بیاعتقاد است، باید ابتدا با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.
طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسانها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی میدهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار میشوند
تناسب اقتصادی- اجتماعی
تناسب اقتصادیطبقه اقتصادی- اجتماعی، یک نوع نگرش به زندگی ایجاد میکند. وقتی دونفر از لحاظ طبقه اقتصادی- اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است.
گاهی آدمهایی متعلق به طبقه اقتصادی- اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیتهای اقتصادی- اجتماعی به این طبقه میرسند و صاحب خانه، ماشین و... میشوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها میگویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع میکند.
طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسانها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی میدهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار میشوند.
تناسب شخصیتی
هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر دو نفر که ازدواج میکنند، تفاوتهای شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی میشوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برونگراست و راحت ابراز احساسات و عواطف میکند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج میکند که انسانی درونگراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است.
این دو در طولانیمدت دچار مشکل میشوند؛با هم هستند ولی احساس تنهایی میکنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر میشوند ولی به تدریج از هم فاصله میگیرند چون با هم تناسب ندارند و نمیتوانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.
تناسب تحصیلی
این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا میتواند باشد)، جزء مسائلی است که میگوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه میتوانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمیآید.
اگر دختر فوقلیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد ولی اصولا بهتر است که هر دو همسطح باشند. گاهی دو نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا میشوند و ازدواج میکنند. پسر دکترا میگیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کمکم از هم فاصله میگیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت میشود. این تغییر در جایگاه ها می تواند زنگ خطری برای زندگی آنها باشد!
رضایت والدین
این جا دیگر بحثی از تناسب های شما و همسرتان نیست و ماجرا مربوط به تناسب عروس و داماد با خانواده ها می شود! از آنجا که عدم رضایت والدین تا سالهای بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که میخواهند ازدواج کنند، حتما خانوادههایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد.
باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث میشود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاشها راضی نشدند، بهتر است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکرکنند.

از جمله مهارتهای لازم برای مصون ماندن نوجوانان و جوانان در مقابل رفتارهای پرخطر نظیر موادمخدر و روانگردانها، مهارت جرأتمندی و ابراز وجود است...
جرأتمندی مهارتی است كه به فرد اجازه میدهد تا بدون بهرهگیری از هرگونه خشونت، پرخاشگری و تجاوز به حقوق دیگران، بتواند ضمن احترام به حقوق دیگران در قالبی بسیار معقول، آرام، آزادانه، با اعتماد به نفس كامل، نسبت به ابراز مستقیم و صادقانه افكار، احساسات، خواستهها و ارزشهای خود درباره یك موقعیت مبادرت کند و از حقوق خود دفاع کند. بدون اینكه به شأن فردی و اجتماعیاش لطمهای وارد شود.
افراد جرأتمند:
1 . به آسانی میتوانند آنچه درونشان است، صادقانه بیان کرده و ابراز عقیده کنند بدون اینكه آسیب و لطمهای به روابط آنها با دیگران وارد شود.
2 . بدون هرگونه رودربایستی و تهدید از دیگران تقاضا میكنند تا رفتار نامطلوبشان را تغییر دهند.
3 . در صورتی كه دیگران از آنها تقاضا و درخواست غیرمنطقی از جمله مصرف سیگار، موادمخدر، روانگردان، الكل، روابط سوءجنسی و... داشته باشند، خود را ارزان نمیفروشند، بلكه با قاطعیت و صراحت جواب رد میدهند و توان «نه گفتن» آنها بالاست. به عبارتی نگران ناراحت شدن دیگران نیستند.
4 . به راحتی احساسات مثبت و منفی خود را ابراز میکنند و دغدغهای در این خصوص ندارند، به گونهای كه احساس گناه نمیكنند زیرا كاملا میدانند كه وظیفه آنها خوشنود نگه داشتن همه دوستانشان نیست.
5 . از توان كافی برای برقراری ارتباط و تعاملات اجتماعی برخوردار هستند.
6 . صریح هستند یعنی در مواقع لزوم دیدگاه خود را به صورت ساده، قابل فهم، مستقیم، مختصر و بدون هرگونه واسطه بیان میكنند.
7 . در صورت نیاز تصمیمات قبلی خود را تغییر میدهند بهگونهای كه اگر به تقاضای دوستشان قبلا پاسخ مثبت دادهاند، اما امروز اگر مصلحت نباشد، به راحتی «نه» میگویند.
8 . نسبت به خود احساس خوبی دارند و برای خود احترام قایلاند.
9 . در موقعیتهای مختلف روزانه تسلط كافی دارند. بر این اساس تصمیمات منطقی میگیرند.
10 . برای دیگران نیز احترام و ارزش قائلاند.
1 1 . به طور مستمر عملكرد خود را ارزیابی میكنند.
12 . در صورت عصبانیت، خشم خود را ابراز و دلیل آن را به طرف مقابل بیان میكنند.
13 . در صورت نیاز و ابهام از دیگران سوال میكنند.
14 . در زمان سخن گفتن با قدرت و صلابت صحبت میكنند.
برای دستیابی به مهارت جرأتمندی و ابراز وجود، ضرورت دارد والدین عزیز از دوران كودكی نكات لازم را به فرزندان خود آموزش دهند تا آنها بتوانند در ایام نوجوانی با تسلط بر این مهارت از آسیبپذیری مصون بمانند.
وقتی زندگی بر وفق مرادتان است امید داشتن کار سختی نیست. اما وقتی این روزگار مشکلاتی را بر سر راهتان قرار میدهد هم میتوانید امیدوار باشید. خوشبختانه، امیدی که خداوند به ما ارزانی میکند بیش از یک احساس ساده است: امید واقعیت وجود خداوند در کنار شماست. این امید را میتوانید در هر موقعیتی احساس کنید—حتی وقتی سلامتیتان به خطر میافتد، کارتان را از دست میدهید، همسرتان ترکتان میکند یا هر مشکل دیگری برایتان اتفاق میافتد. میخواهیم به شما نشان دهیم چطور میتوانید همیشه امیدوار باشید.
بیهوده زندگی نکنید، مشتاق باشید.
اجازه ندهید موقعیتهای سخت و پیچیده کاری کند که نتوانید از هر لحظه زندگیتام لذت ببرید. بدانید که حتی زمانهایی که زندگی سخت میشود، خیلی بیشتر از فقط تحمل کردن آن موقعیت از دستتان برمیآید. وقتی به یاد میآورید که زندگی نعمتی از جانب خداست، میتوانید حتی در سختترین شرایط تا آخرین حد از زندگیتان لذت ببرید. از خدا بخواهید که کمکتان کند حضورش را حس کنید و وقتی او را نزدیک خود حس کردید از این احساس زیبا لذت ببرید. دعا کنید خداوند ذهنتان را آزاد کند تا افکار و احساسات مثبت پیدا کنید و بتوانید از زندگی حتی در شرایط سخت لذت ببرید.
اعتماد کنید.
وقتی اتفاقی در زندگیتان میافتد، با شکایت کردن نزد خداوند یا اعتراض به او واکنش ندهید. درعوض، به خدا اعتماد کنید و بدانید که او حتی در اتفاقات بد نیز خیر و صلاح شما را میخواهد. به یاد داشته باشید که خداوند کامل است، بنابراین از هر اشتباهی مبراست و هر تصمیمی که میگیرد در جهت نیک است. اگر اجازه داده است اتفاق بدی برای شما بیفتد، بدانید که حتماً دلیلی پشت آن است.
از مشکلاتتان درس بگیرید.
خداوند به شما اجازه میدهد موقعیتهای سخت را تجربه کنید تا بتوانید یاد بگیرید عمیقتر به او عشق بورزید و اعتماد کنید، بالغتر شوید و شخصیتتان محکمترشود. به خاطر داشته باشید که خداوند بیشتر مشتاق روحانیت شماست تا خوشبختی موقتیتان زیراکه روحانیت به شما کمک میکند یاد بگیرید چه چیز به نفع شماست. از خدا بخواهید کمکتان کند همه چیز را از دیدگاه او بتوانید ببینید. اجازه بدهید مشکلاتتان به شما هر چه که خدا میخواهد را یاد بدهد. وقتی مشکلات برایتان اتفاق میافتد سعی کنید به آنچه که ببشتر اهمیت دارد—ارزشهای معنوی—فکر کنید تا بتوانید در این فرایند قویتر شوید.
درمقابل وسوسه گناه مقاومت کنید.
برای فرار کردن از درد و رنج موقعیتهای سخت به کارهای گناه آلود روی نیاورید. اینکار فقط درد و رنجتان را بیشتر میکند. درعوض، دعا کنید خداوند به شما قدرتی دهد تا دربرابر این وسوسه ها مقاومت کنید.
وقتی دیگران نظاره تان میکنند، آنها را به ایمان دعوت کنید.
وقتی درگیر موقعیتهای سخت میشوید، دیگران نگاهتان میکنند تا ببینند چطور با این موقعیتها برخورد میکنید. اگر با حفظ ایمان به این موقعیتها واکنش دهید، آنها هم به سمت خداوند کشیده میشوند چراکه به آنها نشان میدهید ایمان واقعی در عمل چه شکلی دارد. پس به جای شکایت درمورد مشکلاتتان یا به خطر انداختن ارزشهایتان، از خداوند بخواهید نور رحمتش را بر زندگیتان بیندازد و شخصیتتان را طوری نشان دهد که دیگران بفهمند رابطه با خداوند چه شکل و صورتی میتواند داشته باشد.
چیزی را بخواهید که خداوند برایتان میخواهد.
اشتباه نکنید، تصور نکنید اگر هر چه که از خدا میخواهید را به شما نمیدهد پس خداوند نگران و مراقب شما نیست. بدانید که خداوند آنقدر دوستتان دارد که هر چه لازم داشته باشید را به شما میدهد، حتی اگر آن چیزی نباشد که خودتان میخواهید.
به خاطر داشته باشید که به خاطر دیدگاه محدودی که درمقایسه با دیدگاه نامحدود خداوند، نسبت به زندگی دارید، گاهی چیزهایی طلب میکنید که به ظاهر خوب میرسد اما ممکن است به ضررتان باشد. به این واقعیت اعتماد کنید که خداوند میداند به چه نیاز دارید تا زندگی فوقالعاده داشته باشید. از خدا بخواهید امیالتان را درجهت میل و خواسته خود قرار دهد.
بر ترستان غلبه کنید.
مهم نیست که در چه موقعیتی گیر کرده باشید، نباید بترسید چراکه خداوند همیشه با شما خواهد بود و همیشه خیر و صلاح شما را مد نظر خواهد داشت. هر زمان که ترس وارد زندگیتان شد، به خدا روی بیاورید و از او کمک بخواهید تا موقعیتتان را بهبود بخشد.
بهشت را در خاطر داشته باشید.
همه آنچه که پس از این دنیا در بهشت منتظر شماست را به یاد داشته باشید. بگذارید انتظار لذتهایی که در بهشت از آن شما خواهد بود، برای غلبه بر مشکلات زندگی به شما انگیزه و ایمان دهد. وقتی به بهشت فکر میکنید، ذهنتان را به آنچه که واقعاً اهمیت دارد متمرکز کنید و اجازه ندهید چیزی باعث شود نتوانید بیشترین بهره را از زندگی ببرید.
ناامید نشوید.
هر زمان که احساس کردید امیدتان را از دست میدهید، از خدا بخواهید امیدی تازه به شما بدهد تا بتوانید با ایمان کامل به مسیرتان ادامه دهید و با موقعیتهای سخت زندگی برخورد کنید. مطمئن باشید که خداوند پاداش صبر و تحمل شما را خواهد داد. هر زمان که نیاز به امید بیشتر داشتید، روی او حساب کنید.
بودن درکنار افرادی شاد و مثبت واقعاً زیبا نیست؟ فوایدی که از بودن کنار افراد مثبت اندیش عایدمان میشود کاملاً ملموس هستند. در زیر به شما نشان میدهیم که رفتار چطور بر سلامت ما تاثیر میگذارد.
کلینیک مایو در دهه شصت بر روی تعدادی بیمار تحقیقاتی انجام داد. این بیماران 30 سال مورد بررسی و تحقیق قرار گرفتند تا مشخص شود آیا داشتن رویکردی مثبت به زندگی تغییری ایجاد میکند یا خیر.
یافته های این تحقیق بسیار جالب توجه هستند. کسانیکه بالاترین میزان خوش بینی را دارند تا 20 درصد احتمال زنده ماندنشان بالاتر بوده است. اگر بخواهیم صادقانه قضاوت کنیم، به جز میزان کالری که روزانه مصرف میشود عوامل کمی هستند که با گذشت زمان چنین نتایجی در بر خواهند داشت.
تا دیروز با عقل سلیم جور درمی آمد اما امروز با واقعیات علمی همراه شده است. افراد خوشبین شادتر هستند و کمتر دچار افسردگی میشوند. داشتن نگرش منفی میتواند با کاهش واکنش ایمنی بدن، بیماری های قلبی و سرطان در ارتباط باشد.
در زیر راه هایی را به شما معرفی میکنیم که کمک میکند خوشبینی را وارد زندگیتان کنید:
قدرشناسی را تمرین کنید.
هر روز صبح روزتان را با یک تشکر ویژه از خداوند برای همه نعمت هایی که در زندگی به شما داده شروع کنید. قدرشناسی حس امید و شادکامی را وارد زندگیتان میکند.
این یک مشکل نیست، یک چالش است.
به سختیهای زندگی دوباره فکر کنید و آنها را به شکل چالشهایی ببینید که باید از پس آن برآیید. وقتی با خوشبینی به زندگی نگاه کنید، هر مانعی را میتوانید پشت سر بگذارید.
با افراد مثبت اندیش نشست و برخاست کنید.
همه آدمها تحت تاثیر اطرافیانشان هستند. خوشبینی پدیدهای مسری است. درست مثل منفی بافی. پس در انتخاب اطرافیانتان بیشتر دقت کنید.
شبها دعای سپاسگذاری بخوانید.
وقتی میخواهید بخوابید به همه آن چیزهایی که شادتان میکند فکر کنید. حتی برای اتفاقات کوچکی که آن روز برایتان رخ داده شکرگذار خداوند و افرادی باشید که مسبب آن بوده اند.
تحقیقات زیادی نشان میدهد که افراد خوشبین بیشتر با ویزیت دکتر، رژیمهای پزشکی، رژیم غذایی و ورزش سازگار میشوند. افراد خوشبین در صورت نیاز آزمایشات جسمی و واسیناسیون خود را به موقع انجام میدهند.
خوشبین بودن یعنی به فرصتهایی که هر روز ممکن است در خود داشته باشید امید داشته باشید.
اما چطور میتوانید اینطور باشید؟
دوستانی خوشبین و مثبت اندیش پیدا کنید، آنهایی که همیشه نیمه پُر لیوان را میبینند. دوستانتان را ستون نگرش مثبت خود قرار دهید. درمورد ایجاد احساسات مثبت در رابطه با همسرتان گفتگو کنید. وقتی زندگی را شادتر ببینید، بدنتان هم سالمتر خواهد بود.
اساسا همه افراد، حتی اگر بسیار هم با یکدیگر همراه باشند، میتوانند از نکات کوچکی که برای بهتر کردن روابط وجود دارند، استفاده کنند کسانی که در روابط خود مشکل دارند، ممکن است پیش از بهبودبخشی، به برخی تغییرات جدی نیاز داشته باشند.
افرادی که خوب رابطه برقرار میکنند، همیشه با استفاده از تغییراتی جزئی میتوانند ارتباطشان را با دیگران بهتر کنند.از سوی دیگر، این مسائل کوچک است که جمع شده و کیفیت و صفات این رابطه را تعیین میکنند. بنابراین، حتی اگر رابطه شما را نمیتوان بهعنوان نمونهای کاملا مناسب توصیف کرد، انجام نکات ریز لیست شده در این مطلب یا نکاتی از این دست که ممکن است بتوان آنها را از حاشیه بیرون آورد و از سیم به زر تبدیل کرد را عادت خودسازید.
1 - بیان احساسات
شما بهطور حتم همسرتان را دوست دارید و او هم این را میداند، اما این بدان معنا نیست که او نیاز به شنیدن آن ندارد. «اساسا دریافتهام که میزان ابراز علاقه به همسرم با میزان صمیمیت من با او کاملا متفاوت است. اگرچه فکر میکنم احساس صمیمیت است که نسبت به دیگر روشهای موجود، مرا به بیشتر بیان کردن آن ترغیب میکند.
هر راهی به او این اجازه را میدهد که بداند من همیشه به او فکر میکنم.» چیزی که در اینجا باید در مورد آن احتیاط کرد، تکرار بیش از حد این رفتار است. بهخصوص اگر طرف مقابلتان در آن زمان با شما احساس نزدیکی نکند.
2 - کنار گذاشتن همه چیز
به راستی شما میتوانید میزان دوست داشتن خود را با متوقف کردن هر کاری که به آن مشغول هستید و توجه به همسرتان، ابراز کنید. این نکته، بهویژه اگر درست هنگامی صورت گیرد که شما او را پس از دوری به نسبت طولانی ملاقات میکنید، مثلا وقتی از سفر به خانه بازمیگردد، بسیار کارساز است.
«کارهای کوچکی که همسرم انجام میدهد، باعث میشود تا احساس خوبی داشته باشم. گاهی که به منزل میآیم همه کارهایش را رها میکند و جلوی در به استقبالم میآید.» این هم یکی از روشهای تأثیرگذاری است که بهطور قابل توجهی به خلقوخوی گیرنده آن بستگی دارد.
3 - توجه
وقتی کسی به آنچه شما انجام دادهاید، توجه دارد، احساس خوبی به شما دست میدهد. بنابراین در جایی که آنها وقت، انرژی و توجه به خرج دادهاند، توجه کنید. وقتی همسرتان لباس تازهای میپوشد، موهایش را مدلی جدید کوتاه میکند، از عطری خوشبو استفاده میکند، یا هر چیز دیگری را که تغییر میدهد، شما باید به آن توجه کنید. بگذارید او بداند که متوجه آن تغییر شدهاید.
بهخصوص اگر آن عمل را به خاطر شما انجام داده، همانند پوشیدن لباسی که میدانسته مورد پسند شماست. چه زمانی که کاری را برای خوشایند شما انجام دهند و چه حتی وقتی به خاطر شما نباشد، تعریف کردن آنها را نمیآزارد، بلکه این کار قدردانی شما را نشان میدهد.
4 - اجازه دهید آنها متوجه تحتتأثیر قرار گرفتن شما بشوند
این مورد در واقع یک مشکل عمده است. بهنظر برای مردها نسبت به زنها، مشکل مهمتری است. در حقیقت مسئله این است که، موضوعی که شما را تحتتأثیر قرار داده به چه میزان جزئی بوده است. همه دوست دارند بدانند کاری که آنها برای جلب توجه شما انجام دادهاند، چه بوده است. برای این مورد یک استنباط هم وجود دارد. بگذارید زمانی که به آنها افتخار میکنید، آنها متوجه شوند.
اگر طرف مقابل به میزان قابل ملاحظهای وقت و انرژی صرف موضوعی میکند تا نتیجه جالب توجهی مانند کم کردن میزان زیادی از وزنش، تکمیل پروژهای عظیم و پیچیده، غلبه بر خشم یا مواردی از این قبیل که دستاوردی دشوار را دربر میگیرند، به دست بیاورد، بگذاریم درک کنند که شما برای آنچه انجام دادهاند یا در برابر آن استقامت کردهاند، به آنها افتخار میکنید. این عمل باعث ایجاد حس بهتر و انگیزه بیشتر در تلاشهای جدی آنها در آینده خواهد شد.
5 - به یاد داشتن لحظات خاص و تقسیم آن
وقتی برای مدت زمانی هر چند هم کوتاه در کنار هم هستید، لحظههای فراموش نشدنی زیادی خواهید داشت. همانطور که مدت طولانیتری با هم هستید، آنها بیشتر و بیشتر میشوند. با اینکه ممکن است برخی از خاطرات کم اهمیت نخستینتان را از یاد ببرید اما همواره مجموعهای از آنها (خاطرهها) شما را همراهی خواهند کرد.
هنگامی که زندگی روزمرهتان را مرور میکنید، شاید چیزی شما را وادار کند تا یکی از این لحظات به یادماندنی برای شما یادآوری شود. وقتی این اتفاق رخ میدهد در واقع شما به مرور آن لحظه میپردازید. اگر در کنار فردی هستید که دوستش دارید، همان موقع خاطره را با او در میان بگذارید. اگر هم با او نیستید، سعی کنید موقعیتهایی که باعث شده تا این خاطره فراموش نشدنی بهوجود آیند یا چگونگی خلق این احساس را به یاد آورید و بعدا آنها را به او بگویید.
6 - خریدن هدیههای کوچک بدون مناسبت
گرفتن هدیهای کوچک بدون هیچ دلیلی برای کسی که دوستش دارید همواره کاری ساده است. برای همسرتان گل یا (به شرطی که برای لاغرکردن خود رژیم سختی نداشته باشد) شکلات بگیرید و برای شوهرتان یکسری جدید ابزار یا هر آنچه به آن علاقه دارد بخرید. ممکن است تعریف هر کس از یک هدیه کوچک متفاوت باشد.
برای مثال یک هدیه کوچک حداکثر 2هزار تومان هزینه دارد. شاید شما پول بیشتری داشته باشید و توانایی خرید یک هدیه یک میلیون تومانی را هم داشته باشید یا شاید هم کمتر بودجه داشته باشید. هر چقدر هم این مبلغ کم باشد، اهمیتی ندارد. این کار تنها برای این است که نشان دهید به فکر آنها هستید و بهمنظور تهیه هدیهای که او به آن علاقه دارد، حاضرید خود را به دردسر بیندازید.
7 - آماده کردن شام مورد علاقه او
این مورد تلاش زیادی لازم ندارد ولی میتواند تأثیرات زیادی داشته باشد. بهویژه اگر تا به حال آن را انجام نداده باشید، بسیار متفاوت پیش میرود و مفهوم برتری بهوجود میآورد. این هم روش دیگری برای بیان اینکه شما آنها را دوست دارید به فکرشان هستید و علاقهمندید تا وقت، تلاش و توجهتان را به انجام اعمال خاصی به آنها اختصاص دهید.
همچنین اگر میدانید بیرون شام خوردن برای آنها مطلوب است، میتوانید در یک رستوران میزی رزرو کرده و او را به آنجا ببرید که این کار هم بسیار دلچسب است.
همه اینها نکات کوچکی هستند که شما توانایی انجام آن را دارید و به غیراز شماره7، تنها شاید وقت شما را بگیرد. هنگامی که بهطور مداوم این نکات را رعایت میکنید، البته با آمیختن آنها با آنچه خودتان میدانید و اضافه کردن بخشهایی که از مفید بودن آنها آگاهید، به راستی میتوانید در روابطتان پیشرفتی جدی داشته باشید.
چند جمله در مورد حجاب خوندم.خیلی قشنگ بودن.
امیدورام حجاب جایگاهشو تو کشور ما حفظ کنه و دیگه بیشتر از لطمه نبینه

حجاب فاطمی را پاس بداریم
حجاب یعنی به جای شخص، شخصیت را دیدن.
حجاب یعنی به همه ی نا محرمان و ظاهر بینان "نه" گفتن.
دختران و زنان شایسته با آراستن خویش به "پوشش اسلامی" بزرگترین معلمان اخلاق و پاکی و فضیلتند.
آنان که جسم خود را ارزشمندتر از آن می دانند که هر چشمی از آن بهره ببرد، بر مسند والای فضیلت نشسته اند.
حجاب، عفاف وشخصیت ومتانت زن را نمودار می کند و او را همچون مرواریدی گرانبها در بر می گیرد.
حجاب، سپری در برابر رهزنان گوهر عفاف است و موجب کمانه کردن تیر زهرآلود چشم ناپاکان.
حجاب، دختران جوان و نوجوان را از طمع شکارچیان هوس حفظ می کند و آنان را در رسیدن به قله ی رفیع نیکبختی یاری می بخشد.
دنیا در برابر گرفتن حجاب از زن، چیزی که سعادت و خوشبختی او را تآمین کند، به وی نداده است.
دامن پاک حجاب از پلیدی ها پیراسته است.
حجاب آوای ملکوتی جمال طلبی معنوی زن است.
حجاب تلالو شبنم بر چهره ی زیبای گل است.
حجاب تضمینی برای تداوم خط زیبای شرافت است
حجاب تداوم بخش آیه های مهربانی متقابل همسران است.
حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است
حجاب سپری است قوی در برابر شمشیرهای تهاجم فرهنگی.
حجاب سند اطاعت از فرمانده هستی است.
حجاب زنجیری گران بر دستهای دیو گناه است.
حجاب زنجیری گران بر دستهای دیو گناه است
حجاب گامهای بلند انسان در کوچه های معانی است.
منبع:حجاب فاطمی
متاسفم برا اونایی که حجاب رو محدودیت میبینن...
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 17 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 9:19 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
به كسي عشق بورز كه لايق عشق باشه ، نه كسي كه تشنه ي عشقه،چون كسي كه تشته است يه روزي سيراب ميشه . . . به نظر من عشقی به خط پایان میرسه که از روی عقل باشه.چطوری؟؟؟ الان میگم:یعنی اول فکر کنی.معشوقتو پیدا کنی،البته از روی عقل.نه مثل فیلم ها که طرف داره پنچر ماشینشو میگیره،یهو یه دخترو میبینه،عاشق میشه.مخصوصا فیلمهای بعضی کشورها جدیدا تو همین سبک ساخته میشه.خوب معلومه که به جایی نمیرسه.اسمشم اصلا نمیشه عشق گذاشت.البته شاید همین پنچرگیر و دختره هم خوشبخت بشن(البته به احتمال 1% و نه بیشتر!) ولی خوب اگه اول فکر کنی و بعد عاشق بشی 100% خوشبختی!(که احتمال این عمل هم 1% تشریف داره،البته به نظر من!) برا همینه که کم کم داریم رکورد طلاق رو میزنیم.تازه چند تا رکورد خوب داریم که واقعا محشره،امروز ازدواج،فردا طلاق.الان داریم تلاش میکنیم رکورد جدیدی بزنیم.یعنی:امروز ازدواج،امروز طلاق! به هر حال امیدوارم شما شامل اون 1% باشین(از اون خوبا )
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 17 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 9:19 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
به رغم اینکه ما نمی توانیم زمان را متوقف یا روند پیری را کند کنیم، اما قادر به یافتن عوامل غیرضروری در فرایند پیری و دوری از آنها هستیم. با آنکه ممکن است این مقاله سؤالات دیگری را برانگیزد، اما وظیفه هر یک از ما این است که آن ضرباهنگ پنهانی و تعادلی طبیعی را در اشرف مخلوقات بیابیم که ممکن است به ما اجازه دهد روند پیری را کندتر کنیم و زندگی پربار و رضایت بخشی را روی کره زمین داشته باشیم.
حتی امروزه در قرن بیست و یکم نیز هیچ نوع چشمه جوانی وجود ندارد و هنوز هم موفق نشده ایم که از طریق بررسی ها و تحقیقات علمی نوین درک کنیم که چگونه بدن می تواند به طور مستمر به بازسازی و ترمیم خود بپردازد. این امر ممکن است به عنوان بازجوان سازی سلولی در نظر گرفته شود. وقتی شما به اینکه بدن انسان دارای تقریبا 100تریلیون سلول است، پی می برید، دیگر این فرایند بازسازی درونی یا فرایند جایگزین سازی طبیعت، یک معجزه کوچک تلقی نمی شود.
کیفیت غذا و آبی که ما می خوریم و می نوشیم عامل اصلی در حفظ سلامت بافت سلولی است. دومین و احتمالا مهم ترین عامل، نقشی است که وراثت ژنتیک در فرایند پیری ایفا می کند.
آیا تاکنون توجه کرده اید که چگونه برخی از ما، حتی زمانی که داریم از نظر ظاهری پیر می شویم همچنان به زندگی علاقه مند هستیم و در سطح فردی که 10 یا 20 سال جوان تر است، ورزش می کنیم؟ آیا به این علت است که ژن های خوبی را به ارث برده ایم؟ آیا به این علت است که همواره توصیه های کارشناسان را به کار بسته ایم؟ یا اینکه علت آن ترکیبی از چند سبک زندگی است که مهم ترین آنها حفظ شور و اشتیاق برای زندگی است؟ چقدر حفظ سلامتی، نشاط و روحیه صلح جو در کاهش روند پیری اهمیت دارد؟
در اینجا چند عامل شناخته شده معرفی می شود که می تواند روند پیری را کند کند:
تغذیه مناسب، غذاهای غنی از مواد مغذی، آب سالم و پاک، اجتناب از مسمومیت بدن، تمرینات ورزشی منظم، اجتناب از اضافه وزن، فراگیری مادام العمر، ذهنیت صلح جو و مسالمت آمیز.
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 16 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 11:32 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
به گزارش خبرگزاري فرانسه، روان شناسان مي گويند اگر 3 سال از آشنايي شما گذشته و هنوز نامزدتان پيشنهاد ازدواج به شما نداده يعني رابطه مناسبي نتوانسته ايد با هم برقرار کنيد و ازدواج شما دوامي نخواهد داشت. طبق مقاله اي که در Daily mail به چاپ رسيده براي آنکه يک ازدواج دوام داشته باشد بايد بين زمان آشنايي تا ازدواج حداقل 18 ماه و حداکثر 3 سال زمان گذشته باشد. قبل از 18 ماهگي افراد براساس نيازهاي جنسي و احساسات خود تصميم به ازدواج مي گيرند و درنتيجه ازدواج هايي که قبل از اين مدت آشنايي صورت مي گيرد کمتر دوام دايمي دارد. بعد از 3 سال نيز يا افراد تمايلي به با هم بودن ندارند يا پيشنهاد آنها از سر عادت کردن به هم است. ترس از پذيرش تعهد در افرادي که بيش از 3 سال از آشنايي شان گذشته معمولا دلايل متعددي چون طلاق والدين، ازدواج ناکام قبلي، ترس از دست دادن استقلال و... دارد.
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 16 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 11:32 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
دختران و پسرانی که به طریق غیر مشروع با فردی از جنس مخالف، رابطه دوستانه برقرار می کنند، ممکن است از جهات مختلف، آسیب ببینند. آسیب ها هرچند متوجه دختر و پسر است، اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیش تر است. این آسیب ها عبارتند از :۱ـ آسیب روانی: گاهی دختری به پسری علاقه مند شده و حتی خود را در اختیار وی قرار می دهد، پس از بی وفایی پسر و ترک وی، به شدت دچار سرخوردگی گردیده و گاهی تا مرز افسردگی و بیماری های شدید روانی بیش می رود. نیز اعتماد چنین شخصی از جنس مخالف به خاطر بی وفایی های که در نتیجه آن ارتباط دیده ، سلب خواهد شد و در زندگی آینده نمی تواند متعادل باشد.
۲ـ آسیب های اجتماعی: دختری که در شهری کوچک با پسری ارتباط دارد و ارتباط آن آشکار می شود، چنین شخصی جایگاه و شخصیت اجتماعی خود را از دست می دهد , حتى اگر ازدواج کند، ممکن است( با توجه به فرهنگ خانواده پسر) از طرف همسر و خانواده شوهر سرزنش شود و به هر بهانه ای، روابط قبلی وی را به رخش می کشند. این پدیده می تواند تهدیدی برای نهاد خانواده در جامعه و افزایش میزان طلاق باشد.
۳ـ آسیب تربیتی: دختری که با پسر یا حتی پسرانی ارتباط دارد، جایگاه خود را به عنوان فردی شایسته برای تربیت، در ذهن اولیای خانه و مدرسه و حتى دوستانش از دست می دهد. چنین دختری از سیر تعلیم و تربیت عقب می ماند. یا برخی از راهکارهای تربیتی که پذیرا نمی گردد.
۴ـ آسیب معنوی: دختری که به صورت نامشروع با پسری رابطه دارد، با گناه و معصیت، از خداوند دور شده و از نظر اخلاقی نیز آسیب می بیند.
۵- ضعیف شدن حس اعتماد: دختران و پسرانی که بر اثر آشنایی در خیابان یا محیط های دیگر و ایجاد علاقه و دوستی بین آنها ، به ازدواج اقدام می کنند ، گاهی در زندگی آینده دچار بی اعتمادی می شوند ؛ زیرا با خود می گویند همسر او که به راحتی با او دوست شده و با او ارتباط برقرار کرده است ، آیا امکان ندارد که قبلا با دیگری نیز دوست شده باشد؟ این فکر همیشه برای زوجین آزار دهنده است و در روابط و تصمیم های زندگی نیز خود را به صورت های مختلف نمایان می سازد.حتی اگر به ازدواج ختم نشود ، چون خود با این مسئله مواجه بوده است ، احتمال می دهد که شاید همسر او نیز با شخص دیگر پیش از ازدواج رابطه داشته است.
این مسئله در سطح کلان نیز ، به حس اعتماد اجتماعی نیز آسیب می رساند. در جامعه ای که روابط پنهان دختران و پسران گسترده باشد ، برای کسی که می خواهد ازدواج نماید و با دختر پاک زندگی مشترک را آغاز کند ، همیشه این دغدغه را در وجود دارد که آیا این دختر با شخص دیگر پیش از او رابطه نداشته است ؟
بر طبق آمارها طلاق نیز در ازدواج های خیابانی زیاد صورت می گیرد. کسانی که به راحتی دوست می شوند و ازدواج می کنند و بی آنکه از ارزش و اهمیت بنیان خانواده آگاه شوند ، آن را به راحتی ترک می کنند.
علاوه بر این گاهی اتفاق می افتد که دختر و پسری در اثر این گونه ارتباط ها ، علاقه مند به هم می شوند ، اما به دلایل متعدد این ارتباط ها به ازدواج ختم نمی شود . چنین افرادی حتی پس از ازدواج نیز عشق و علاقه دوست خیابانی را در دل دارند و به طور طبیعی نمی توانند وظایف خود را به عنوان یک همسر در درون خانواده به انجام برسانند.
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 16 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 10:25 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی

وقتی بچه ها دنیای بیرون از خود را کشف میکنند، نسبت به اعضای خصوصی بدن خود و جنس مخالف به طور طبیعی کنجکاو میشوند.
بچه ها در بازیهای عادی خود، از فرصت استفاده میکنند و از نظر جسمی به بچه های جنس موافق یا مخالف خود نزدیک میشوند تا شکل بدن آن ها را کشف کنند. بچه ها از سر کنجکاوی بازیهای جنسی میکنند و این امر طبیعی است. این جور رفتارها با قصد و غرض جنسی صورت نمیگیرد و یا به روابط جنسی منجر نمیشود.
نمونههایی از این کنجکاوی جنسی شامل:
دست زدن به آلت تناسلی
دکتر بازی
لخت شدن
خود ارضایی
بچه نوپایتان هنگام حمامکردن به آلت تناسلی خود دست میزند.
اگر فرزندتان این کار را کرد از فرصت استفاده کنید و نام اندامهای مختلف بدن را با او مرور کنید.
ü از همان ابتدا از نام های صحیح استفاده کنید. از اندامهای غیرجنسی شروع کنید و اندامهای جنسی را به طور پراکنده لابه لای آن ها نام ببرید.
به فرزندتان بگویید که بدن هر کسی خصوصی است و کسی اجازه ندارد به قسمتهای خصوصی بدن او دست بزند و خودشان هم نبایدآن را به کسی نشان بدهند (استثنا هم وجود دارد مثلا هنگام حمام کردن با پدر یا مادر و یا معاینه توسط پزشک)
دکتر بازی در بچه ها
معمولترین بازیهای از این نوع کنجکاویهای جنسی، دکتر بازی بچه ها است. در این صورت چه کار باید بکنیم؟
بچه ها حق ندارند در اتاق را قفل کنند.
هر از چند گاهی به یهانههای مختلف به آن ها سر بزنید.
اگر در اتاق بسته است، قبل از وارد شدن به اتاق در بزنید و کمی صبر کنید.
اگر صحنه ای دیدید، هول نشوید.
این جور مواقع دعوا و سرزنش بسیار شدید اصلاً راه حل مناسبی نیست.
فورا نزد بچهها بروید و بگویید خب حالا بیا به دست دوستت آمپول بزنیم و یا دندانهایش را معاینه کنیم تا حواس بچهها پرت شده و ماجرا فیصله پیدا کند.
بعد سر فرصت با فرزندتان صحبت کنید. به او بگویید: ” میدانید او نقش دکتر را بازی کرده و میخواسته به دوستش آمپول بزند اما او دیگر بزرگ شده است. باید بداند این نواحی خصوصی محسوب میشود و باید از دید سایر افراد پوشیده بماند.
لختشدن
پسر 5 ساله شما با همبازی خود در خانه مشغول بازی است و شما متوجه میشوید که بیش از حد ساکت هستند، شما داخل اتاق میشوید تا ببینید چه میکنند، میبینید از کمر به پایین برهنه شدهاند.
برخورد شما چیست؟
هرگز سر بچه ها داد نکشید و آنها را سرزنش نکنید، بلکه برای بچه ها در خانه حد و مرز تعیین کنید.
مثلا بگویید هر دو شما لباسهایتان را بپوشید. بدن شما خصوصی است و نباید در خانه کس دیگری لباست را در بیاوری. بیایید برای شما یک سرگرمی دیگر پیدا کنم.
اگر دیدید که فرزندتان باز هم به کنجکاویهای جنسی خود ادامه میدهند، شاید نشانه این باشد که کنجکاویشان هنوز ارضا نشده است. بنشینید و اطلاعات اساسی را با فرزند خود مرور کنید. با او دربارهی شکل بدن صحبت کنید و یکی یکی اعضای مختلف بدن را نام ببرید.
خودارضایی
خود ارضایی یعنی لذتبردن از دست زدن، بازیکردن و مالیدن اندامهای جنسی خود.
وقتی طفل بدن خود را کشف میکند، ممکن است همانگونه که گوش یا آرنج خود را لمس میکند، با اندام تناسلی خود هم ور برود. اما با تکرار این کار بچه متوجه لذتی میشود که از دستزدن به خود، برای او حاصل میشود.
بسیاری از بچههای 3 ساله که همزمان باکشف دنیای اطراف، خود را نیز کشف میکنند، آشکارا به اندام تناسلی خود دست میزنند.
اگر فرزند خود را در حال دست زدن به اندام تناسلی خودش دیدید، او را سرزنش نکنید، بلکه راهنمایی کنید، به بچههای کوچک خود توضیح بدهید که درست نیست در حضور دیگران به اندام تناسلی خود دست بزنند.
بچه ها از چه زمانی باید به تنهایی به حمام یا توالت بروند؟
• بچه ها ممکن است از دیدن بدن برهنه جنس مخالف یا همجنس خود به هیجان بیایند یا سردرگم شوند. این خاطرات در دوران نوجوانی میتواند به سراغ فرزندتان بیاید.
• اگر با کودک جنس مخالفتان حمام میکنید و او آن قدر به بدن برهنه شما خیره میشود که احساس ناراحتی میکنید، وقت آن رسیده که هر دو حدود خود را حفظ کنید و بهتر است، بدن خود را بپوشانید.
• پوشاندن بدن نشانه احترامی است که برای بدن خود قائلیم .
• معمولا بچههای 7-8 ساله دیگر تمایل ندارند با پدر یا مادر خود به حمام بروند و دوست ندارند کسی بدن برهنه آنها را ببیند. به خواسته بچهها در این سن احترام بگذارید و حد و مرز آنها را در حمام رعایت کنید.
مراقبتهای جانبی
از سنی که کودک فرق مرد و زن را متوجه میشود، بهتر است پسران با پدرشان و دخترها با مادرشان به حمام بروند.
والدین باید مراقب روابط زناشویی خود باشند. بچه ها ممکن است به طور ناخواسته، شاهد این روابط در والدینشان شوند.
کنترل صحنههای تلویزیون ، ماهواره، فیلمها یا کلیپهای محرک قویا توصیه میشود.
لازم است، بر روی استفاده از اینترنت یا کامپیوتر نظارت داشته باشید. به این منظور :
کامپیوتر نباید در اتاق شخصی باشد.
– حتماً کامپیوتر را در محیط عمومی خانه قرار دهید.
– صفحه مانیتورکامپیوتر به سمت بیرون باشد تا از همه جا قابل رویت باشد.
آموزش ارزشها و عقاید
بسیاری از والدین میخواهند که فرزندشان دارای صفاتی چون: صداقت، شجاعت، اعتماد به نفس، نظم، احترام، مهربانی و عدالت باشند.
بچههای پیش دبستانی، رفتار خوب و بد را از رفتار دیگران و از تشویقی که هنگام خوشرفتاری دریافت میکنند، میآموزند.
درک هر فرد از خوبی و بدی، به مرور زمان و با تأثیر گرفتن از خانواده، دوستان، جامعه، مذهب و وسایل ارتباط جمعی، شکل میگیرد.
هر گاه فرزندتان در زندگی روزمره رفتاری ارزشمند از خود نشان داد، به او پاداش بدهید، آنها با این کار شما سرشار از افتخار میشوند و این رفتار مورد تحسین را تکرار میکنند. با تکرار شدن رفتار کودک و تحسین شما، رفتار معمولاً به صورت خودجوش در میآید و با وجود کودک عجین میشود.
بهترین سن انتقال ارزشهای خانوادگی چه زمانی است؟
والدین در سن 11 -9 سالگی فرزندانشان میتوانند فرصت را مغتنم شمرده و با فرزندشان دربارهی اخلاقیات صحبت کنند. چون:
در این سن کودکان با والدین خود رابطه نزدیکتری دارند.
بیشتر از سنین نوجوانی به والدینشان احترام میگذارند.
حرف شنوی بیشتری دارند.
همچنین میتوانند مفاهیم گستردهتری را درک کنند.
مهارت تصمیمگیری
کودکان باید مهارتهای تصمیمگیری را از سنین پایین و در موقیتهای روزمره تمرین کنند.
میتوانید به بچههای پیش دبستانی خود اجازه بدهید برای پوشیدن لباس، بازی یا دعوتکردن یک مهمانی کوچک خود، حداقل از میان دو گزینه دست به انتخاب بزنند، تا توانایی اساسی تصمیمگیری در کودک پرورش یابد.
هر چه موقعیتهای تصمیمگیری برای او بیشتر باشد، بیشتر به مشکلات مربوط به انتخابکردن پی میبرد.
با این روشها بچهها در نهایت نسبت به توانایی خود برای اخذ تصمیم درست، اعتماد به نفس پیدا میکنند و میتوانند در تمام زمینهها از جمله زمینههایی که به جنسیت آنها مربوط میشود درست تصمیم بگیرند.
بچهها باید همزمان بیاموزند که هر تصمیمی پیامدهای خاص خود را دارد. اگر اجازه بدهیم که با پیامد تصمیمهای خود رو به رو شوند تجربیات خوبی کسب میکنند.
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 16 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 10:25 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
تقویت حافظه 2 قاعده اصلی دارد؛ گوناگونی و کنجکاوی.
وقتی انجام دادن بعضی از کارها برای شما عادی می شود، یعنی آنقدر آنها را انجام می دهید که آنها جزو طبیعت شما می شوند، باید آنها را عوض کنید.
باتری حافظه ات را پُر کنبه عنوان نمونه، اگر آنقدر جدول حل کرده اید که حتی توی خواب هم می توانید این کار را انجام دهید، موقع آن است که خود را به چالشی جدید بکشانید تا بتوانید توانایی مغزتان را به بهترین نحو پرورش دهید. کنجکاوی در محیط اطراف و جهان اطرافتان، اینکه آنچه در اطرافتان می گذرد، چگونه اتفاق می افتد و چگونه شما می توانید آن را بفهمید باعث می شود مغزتان با سرعت بالاتر و موثرتری فعالیت کند. به کار بستن مواردی که در این مطلب آمده است، به شما کمک می کند به خواسته ای که درباره پرورش هوش و حافظه تان دارید، برسید.
1- بازی کنیدبرنامه های پرورش ذهن و بازی ها راه های خارق العاده ای هستند برای اینکه مغزتان را به چالش بکشید. سودوکو، جدول و بازی های الکتریکی. همه آنها می توانند سرعت فعالیت مغز و حافظه تان را افزایش دهند. این بازی ها بر منطق دایره لغات و ریاضی و... تکیه دارند. آنها جنبه تفریحی هم دارند و شما می توانید روزانه اندکی از وقت خود را صرف آنها کنید و از آنها سود ببرید. البته روزانه فقط 15 دقیقه از وقتتان را به بازی اختصاص دهید نه بیشتر.
2- مدیتیشن یادتان نرود
مدیتیشن روزانه احتمالا بهترین کاری است که شما می توانید برای سلامت جسم و مغز و روانتان انجام دهید. مدیتیشن نه تنها باعث آرامش شما می شود بلکه باعث پرورش مغز هم خواهد شد. شما با به وجود آوردن حالت متفاوت روانی، مغزتان را به صورتی جدید و جذاب به کار می گیرید و این باعث بالا بردن فعالیت مغزی تان می شود.
3- مغزتان را تغذیه کنید
مغزتان به چربی های مفید و سالم احتیاج دارد پس روی روغن ماهی سالمون، آجیل ها مانند گردو، روغن تخم کتان و روغن زیتون تمرکز و چربی های اشباع شده را از رژیم غذایی تان حذف کنید.
4- داستان های خوبتان را بازگو کنید
خاطره ها و اتفاق هایی که برایتان افتاده اند را تفسیر کرده و آنها را بازگو کنید و لحظه هایتان را با دیگران سهیم شوید. تمرین کنید که داستان های جدید و قدیمی تان را به طوری دلچسب، تاثیرگذار و مفرح تعریف کنید.
5- تلویزیون را خاموش کنید
افراد بالغ روزانه بیش از 4 ساعت را به تماشای تلویزیون اختصاص می دهند. تلویزیون می تواند جانشین روابط شود و روی سبک زندگی تاثیر بگذارد. تلویزیون را خاموش کنید و وقتتان را صرف تمرین های ورزشی برای بدن و مغزتان کنید و به ابعاد دیگر زندگی تان بپردازید.
6- مغز سالم در بدن سالم است
تمرین های ورزشی، تمرین های فوق العاده ای برای مغز نیز هستند. وقتی بدنتان را حرکت می دهید مغزتان باید یاد بگیرد که چگونه ماهیچه ها را هماهنگ کند، فاصله ها را تخمین بزند و تعادل را برقرار کند. تمرین های متفاوت و گوناگون انجام دهید تا مغزتان را به چالش بکشید.
7- چیزهای متفاوت بخوانید
کتاب ها، قابل حمل و پر از شخصیت های جالب و اطلاعات و واقعیت های جذاب و نامتناهی هستند. در زمینه های متفاوت و گسترده مطالعه کنید.
اگر عادت دارید کتاب های تاریخی بخوانید، سعی کنید رمان های معاصر، کتاب های نویسنده های خارجی و کلاسیک را بخوانید. با این کار مغزتان را به کار می گیرید تا تصورات جدید و متفاوتی داشته باشد. همچنین با آشنایی با فرهنگ ها و مردمان جدید می توانید داستان های جالبی برای تعریف کردن داشته باشید.
8- مهارت جدیدی یاد بگیرید
یادگیری مهارت های جدید باعث می شود ناحیه های مختلفی از مغزتان به کار بیفتد. حافظه تان به کار می افتد شما حرکت های جدید یاد می گیرید و می توانید بین چیزهای مختلف رابطه برقرار کنید.
خواندن آثار ادبی، درست کردن غذا و ساختن هواپیما با خلال دندان همه این کارها مغز شما را به چالش می کشد و چیزی جدید برای فکر کردن به شما می دهد.
9- تغییرات به وجود آورید
همه ما برنامه های روتین و کارهای روزمره مان را دوست داریم. ما عادات و دل مشغولی هایی داریم که می توانیم ساعت ها آنها را انجام دهیم ولی هرچه که انجام آن برای ما عادت شده است کمتر مغزمان را به فعالیت وامی دارد. برای اینکه واقعا مغزتان را جوان و پویا نگه دارید، آن را به چالش بکشید.
راهی را که هر روز به سوپرمارکت می روید عوض کنید. برای باز کردن در اتاقتان از دست دیگرتان استفاده کنید. دسرتان را قبل از غذا بخورید. همه اینها مغزتان را مجبور می کند تا بیدار شود و توجهی دوباره به مسایل داشته باشد.
10- مغزتان را پرورش دهید
برنامه ها و کتاب ها و وب سایت ها و در کل تحقیقات زیادی برای پرورش مغز وجود دارند که همه آنها بر 3 پایه اصلی: به یادآوری، تجسم کردن و تحلیل کردن بنا شده اند. هر روز مغزتان را روی این 3 اصل به کار گیرید تا در هر زمینه ای و هرچه بیشتر آماده شود.
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 15 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 8:57 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
آیا این حقیقت دارد که شانس در خانه ی آدم را می زند آن هم به تعداد و دفعات محدود؟ آیا این موضوع که در میان افراد جامعه به باوری نهادینه تبدیل شده است حقیقت دارد و برخی از اشخاص همیشه خوش شانس هستند؟ به نحوی که اگر دست به خاک بزنند، به طلا خواهند رسید؟
بی شک واقعیت این چنین نیست و در مقابل این افراد همیشه خوش بخت و خوش اقبال، وجود افراد نگون بختی که از آنان به عنوان بدشانس یاد می شود، توجیهی مانند خوش شانسی و البته در تقابل با آن منطقی به ذهن نمی رسد.
حقیقت این است که افرادی که جامعه به آنان لقب خوش شانس می دهد، اشخاصی هستند که موانع و عوامل بازدارنده در مسیر رسیدن به اهداف خود را از میان برمی دارند و البته در این راه از ناامید نمی شوند و برای نیل به موفقیت از هیچ تلاشی ولو دشوار، دور از دسترس و امکان فروگذار نمی کنند.
این برخورد آنان این تلاقی را در اذهان به وجود می آورد که موفقیت و پیروزی راحت تر و سهل تر از دیگران به سوی آنان می آید و دائماً موقعیت های خوب و اکازیون به سراغ آنان رهسپار است.
نباید از نظر دور داشت که آنان سخت و بیش از دیگر افراد جامعه کار می کنند و همت می ورزند و این لیاقت و شایستگی آنان نیست که بیشتر از دیگران است بلکه رفتار روزگار با آنان، نتیجه و دستاورد رفتار و تلاش این افراد است.
توجه به این مقوله ضروری است که باور عامیانه و سطحی نگرانه ی خوب و یا بد بودن پیشانی نوشت انسان ها از روز تولد، نیاز به تغییر و اصلاحی جامع و فوری دارد، تا با برچسب زدن و نامی مطلق نهادن بر روی شهروندانی که شاید بر اثر ارتکاب یک خطا و یا دست زدن به کاری سهل انگارانه و غلط آن هم به نحوی کاملاً سهوی، برای چندین بار متوالی به دیوار بسته برخورد کرده اند، آنان را در ادامه ی مسیر زندگی تبدیل به افرادی غیرقابل اعتماد و ضعیف النفس نسازد و روحیه ی لازم برای زندگی اجتماعی و امیدواری به آینده و سعی و تلاش را در آنان از بین نبرد.
برای ایجاد تغییرات اساسی و پایه ای در باورهای نادرست جامعه، نیازمند برنامه ای مدون، همتی ماندگار و عزمی جزم هستیم تا از این منظر کاری کنیم تمام افراد جامعه این موضوع را درک کنند که شانس هیچ نقشی در موفقیت ندارد و اتفاقات ناخوشایند برای همه ی انسان های ساکن بر روی کره ی خاکی زمین رخ می دهد و تنها تفاوت موجود در نوع و شیوه ی برخورد با مشکلات و معضلات است که برخی را پیروز و برخی را در تقابل با سختی های زندگی شکست خورده و مغبون معرفی می نماید.
دوری از ترس از مشکلات و شکست های احتمالی و نیمه کاره رها نساختن امور مختلف در زندگی شخصی و یا کاری افراد از دیگر عواملی است که برخی را خوش شانس می نمایاند و البته واقعیت این است که نه معجزه ای در کار است و نه سرنوشتی از قبل تعیین شده است، بلکه با بذل تلاش لازم و استفاده از خلاقیت فکری و بهره برداری از موقعیت های سازنده، می توان حتی از بستر شکست ها و ناکامی های زندگی، ابزاری برای رشد و شکوفایی ساخت و درصد موفقیت و کامیابی در زندگی را افزایش داد.
علاوه بر توجه به ضرورت تلاش انسان برای کسب شرایط بهینه ی زندگی، نباید از نظر دور داشت که به دست آوردن موقعیت های ایده آل در زمینه های مختلف از طریق بررسی و انتخاب پیشنهادات خوب و مناسب دیگران نیز صورت می گیرد، بنابراین باید همیشه با آمادگی، اتکا و اعتماد به نفس در خصوص مهارت و تخصص فردی و اجتماعی خود در جامعه ظاهر شد و از این طریق گام های مثبتی در راه دست یابی به آرزوها و اهداف خود برداشت.
در پایان ذکر این موضوع ضروری است که افراد موفق جامعه و به قول بسیاری از مردم، "خوش شانس"، همواره روی آنچه برنامه و هدف زندگی خود می نامند، با دقت کافی تمرکز می کنند و همراه سعی و تلاشی مجدانه به آنچه می خواهند، می رسند.
از این رو کسب موفقیت و برخورداری از شانس و یا اقبال برای این افراد تصادفی، اتفاقی و یا از پیش معین شده نیست، زیرا آنان علاوه بر استقبال توأم با شادمانی از رویدادهای خجسته و مطلوب، با آغوشی گشاده مسئولیت موارد نامطلوب و ناخوشایند زندگی خود را شجاعانه بر عهده می گیرند و از میان این مسائل نیز به خلق موقعیت هایی برای پیشرفت و ترقی می پردازند.
فان پاتوق
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 15 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 8:57 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
چه رابطه ای بین زیبایی و موفقیت افراد جامعه وجود دارد؟ آیا واقعا زیبایی می تواند به رشد و موفقیت اجتماعی یک فرد کمک کند و در نهایت به خوشبختی او بینجامد؟ پاسخ این پرسش در تازه ترین تحقیق دانشگاه تگزاس آمریکا آمده است.
دانشگاه تگزاس در استین آمریکا در تازه ترین تحقیق خود به نام « آیا زیبایی رمز خوشبختی است؟» بار دیگر به بحث پردامنه و جاودانه زیبایی جسمانی و تاثیر آن بر زندگی ما پرداخته است.
برای این منظور نظرات بیش از 25 هزار نفر در 4 کشور گردآوری شد و توسط دو اقتصاددان به نام های دانیل هامرمش و جیسن ابروایا مورد بررسی قرار گرفت.
در این مطالعه سطح موفقیت و خوشبختی ابراز شده از سوی افراد با میزان جذابیت جسمانی آن ها مورد ارزیابی قرار گرفت. نتیجه مشخص شد: 10 درصد افرادی که به لحاظ زیبایی جزو 15 درصد بالای جدول بودند به طور متوسط خوشحال تر و خوشبخت تر از آن هایی بودند که در یک سوم پایین جدول معیار جسمانی قرار داشتند. یعنی به طور مشخص آن ها که کمتر زیبا بودند غمگین تر بودند.
دانیل هامرمش در این باره می گوید: زیبایی فردی انسان را خوشبخت تر می کند. البته می دانم این نتیجه تعجب آور نیست. اما آن چه شگفت آور است این که هیچ کس تا کنون این امر را به طور واقع اندازه گیری نکرده است.
حال چرا معمولی ترها غمگین تر از زیبارویان بودند؟ پاسخ آن به مشکلاتی بر می گردد که در طول زمان به دلیل تحت تاثیر قرار ندادن اطرافیان خود با آن برخورد کرده اند. آن ها عملا کمتر پول در می آورند... در پیدا کردن همراهی برای زندگی خود با مشکل مواجه می شوند... و در جوامعی که روز به روز به زیبایی ظاهری توجه بیشتری نشان می دهد مشکل بیشتری در پذیرفته شدن پیدا می کنند.
تمام این داده ها تا اینجا به نظر بدیهی می رسد. اما مطالعات جدی نشان می دهد که افراد جذاب تر به طور متوسط 5 درصد بیشتر از دیگران در طول زندگی خود پول در می آورند. زنان و مردان زیبا در واقع بیش از دیگران مورد توجه معلم، مربی و اطرافیان خود قرار می گیرند.
مجله نیوزویک سال گذشته اعلام کرد که افراد جذاب از امتیازات زیادی در دنیای کار برخوردار می شوند.
نویسنده مقاله نتیجه می گیرد: واقعیت بازار کار این است: بهتر است زیبا باشید با هوش متوسط ؛ تا این که نابغه باشید با قیافه معمولی...!
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 15 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 5:27 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی

1- هميشه نسبت به هم مؤدب باشيد، اين كار بسيار آسان است و در كيفيّت روابطتان تفاوت چشمگيري ايجاد ميكند.
2- زماني كه براي نخستين بار همسرتان را ديديد و عاشقش شديد را به ياد بياوريد و نامه عاشقانهاي برايش بنويسيد و طي آن جزئيات آن خاطره را برايش بازسازي نماييد.
3- داخل اتومبيل همسرتان يادداشتي بگذاريد كه روي آن نوشته شده : «عشق توست كه چرخهاي دنيا را ميچرخاند».
4- وقتي در هواي سرد با هم قدم ميزنيد كتتان را درآورده و بر روي شانههايش بيندازيد.
5- به او بگوييد با تمام افرادي كه تاكنون ديدهايد تفاوت چشمگيري دارد. اين موضوع در روابطتان تحوّل شگفتانگيزي به وجود خواهد آورد. (يك زن خوب، الهامبخش مرد است. يك زن فوقالعاده، نظر مرد را جلب ميكند، يك زن زيبا، مرد را شيفته خود ميكند. يك زن دلسوز، قلب مرد را ميربايد...)
6- به پاس قدرداني از زحماتش، دستش را ببوسيد.
7- فكر كنيد كه ديگر محبوبتان را نخواهيد ديد و پس از آن نامه عاشقانه بلندبالايي برايش بنويسيد و به او بگوييد او و عشقش براي شما چه معنا و جايگاهي دارد.
8- در كمد لباسهايش عطر بپاشيد.
9- اگر دلتان ميخواهد احساساتي برخورد كند، شما نيز با او احساساتيتر باشيد.
10- زمان، دلهاي شكسته را درمان ميكند!
11- به نقطه ضعفهاي همسرتان پي ببريد و زماني كه بين شما مشكلي پيش ميآيد، انگشت روي آنها نگذاريد.
12- دفترچهاي از حوادث جالبي كه برايتان رخ داده است درست كنيد و زماني كه او نياز به كمي تجديد روحيه و تفريح دارد آن را در اختيارش بگذاريد.
13- همين امشب به هنگام صرف شام در دهان همسرتان لقمه بگذاريد.
14- با او مانند يك انسان رفتار كنيد نه يك شيء.
15- با او به عنوان مهمترين شخصيّت دنيا برخورد كنيد. (در صورتي كه با افرادي كه دوستشان داريد همدردي كنيد، آنها بيشتر مجذوب شما ميشوند).
16- براي حفظ سلامتياش از هيچكاري دريغ نكنيد.
17- وقتي روز بدي را پشت سر گذاشتهايد سرتان را روي شانههاي او بگذاريد و يك دل سير گريه كنيد.
18- با همديگر از فرزندانتان مراقبت كنيد.
19- هرگاه ميخواهد از خانه خارج شود تا جلوي در خانه دنبالش رفته و او را بدرقه كنيد.
20- هرگاه يك مشاجره لفظي بين شما پيش آمد زود همه چيز را فراموش كنيد.

الف) نحوه آشنايي: اكثر دوستيهاي امروزي از طرق زير انجام ميگيرد يا اينكه شما در خيابان يك چشم و ابرو و يك اندام زيبا ميبينيد و دنبال طرف مي رويد و اينقدر كليد مي كنيد تا طرف شماره اي كه روي كاغذ نوشته ايد كه عموما به يه اسم جعلي ميباشد را دريافت كند و آنقدر منتظر مي شيند اونروز در خانه پاي تلفن يا البته اگر همراه داشته باشيد مدام آنرا شارژ مي كنيد كه مبادا اگر خانم تماس گرفتند گوشي خاموش باشد دومين روش از طريق نگاههاي و طرز برخورد طرف ميباشد ايندفه اون از شما خوشش آمده اميدوارم اينو بفهميد و فرصت را از دست ندهيد سومين روش دوستي از طريق اينترنت و چت واقعا اين نوع دوستي يك دوستي منطقي است تا يك دختر در رومهاي ياهو و ساير رومهاي وب سايتها وارد مي شود از جانب آقايون باروني از پي ام هاي salam -- asl plz بر سر خانم وارد مي آيد خوب اگر جواب داد كه داد و اگر نداد كه با يه دشنام و يا بوت شدن كار را خاتمه مي دهيد اگر از اين طريق قصد داريد دوستي مناسب پيدا كنيد كاملا در اشتباهيد چه براي خانمها و چه براي آقايون شناخت دخترها و پسرها در سنين مختلف براي رابطه دوستي : اگر شما پسري با سن و سال بين 16 تا 20 سال هستيد و از طريق اينترنت با دختري چت كرديد و اون دختر در رنج سني 15 تا 18 سال بود بهتره روي اين دوستي هيچ حسابي باز نكنيد دخترها در اين سن بسيار تنوع طلب هستند البته تقصيري ندارند چرا كه هنوز معيارهاي خود را براي دوستي نمي دانند مطمئن باشيد با يك نفر دوست نمي شوند و اين رابطه را با چند نفر امتحان مي كنند البته اگر هم از شما در خيابان شماره بگيرند عملا تفاوتي نمي كند و يك خيابان پايين تر از ديگيري هم شماره مي گيرند در مورد پسرها هم اين مسئله صادقه اما خيلي درصدش پايين تر از دخترها مي باشد بهتره در اين دوران به هم ابراز علاقه نكنيد چون آخر و عاقبتش جداييست و خيانت . دخترهاي در سنين بين 18 تا 23 سال در اين رنج سني دخترها نسبت به جنس مخالف كمي پر احساس تر برخورد خواهند كرد و كمي صادق مي شوند البته فراموش نكنيد تجربه آنها نيز زياد تر شده در اين سن راحتر به نياز جنسي شما پاسخ خواهند داد اينو حتما بدونيد اگر پسر يا دختري در دوران دوستي فقط يكبار رابطه جنسي داشته باشد در دفعات بعدي هم با دوست بعدي خود اين رابطه را صد در صد خواهد داشت سنين 23 تا 27 سالگي در دخترها واقعا به رشد كامل عقلي رسيده اند مي توانيد از نظرات آنها استفاده كنيد و با آنها مشورت كنيد پيشنهادات جالب و البته منطقي به شما خواهند در مورد آقايون در اين سن بسيار داغ هستند زود تحريك مي شوند اما واقعا از جان براي شما مايه مي گذارند احساسات در آقايون در اين سن بيش از هر سن ديگري نمايان مي شود آنها به خاطر بدست آوردن شما از هيچ عملي دريغ نخواهند كرد پس بهتره عكس العمل خوبي در قبال عمل آنها نشان دهيد در اين سن آنها تحت فشار هستند مشكلات زيادي خواند داشت با آنها بسازيد ب) دوران دوستي و مشكلات روحي وابسته به قبل بعد از آن : فرض كنيد شما همين امروز با يك دختر خانم آشنا شديد يا بالعكس از هر فرصتي براي گفتگوي تلفني استفاده مي كنيد امكان داره تا چند روزه اول بهم دروغ بگيد سنو سال و اسم تا زماني كه بهم اعتماد پيدا كنيد در اين مدت حرفهاي زيادي براي هم داريد و فكر مي كنيد در دنيا ديگه هيچي نمي خواهيد شب و روزت شده دوست دختر يا دوست پسر اما بعد از مدتي وقتي كع حرفهاتون تمام ميشه ميريد سراغ گزارش گرفتن مثلا ساعت به ساعت مي گيد كه چكار كرديد چطور شد حتي سراغ ناهار ظهر را هم مي كيريئد كه امرز ناهار چي داريد يا بعضي وقتها راجع به ديگران ميشنيد بحث مي كنيد اگز از ساعت تعيين شده يك ربع بگذرد ديوانه مي شويد اگر تماس بگيريد و ببينيد براي مدت طولاني تلفن طرف مشغوله ميخواهيد سرتونو به ديوار بزنيد و بعد هم كه تماس مي گيره يك بازجويي دقيق كه حتي مامور آگاهي هم نمي تواند انجام دهد را انجام مي دهيد دوستان من اگر اين رفتارهار در دوستي هاي شما وجود دارد بدانيد كه اين رابطه دوستي نيست بدانيد كه عشقي در كار نيست اين فقط يك وابستگي پوچ مي باشد و فقط دوراني را سپري مي كند و با لتمه به احساسات يك طرف اين رابطه به صورت يكطرفه به خاتمه ميرسد يا اينكه متاسفانه بعد از اون همه ابراز احساسات مبينيد كه طرفتون بهتون خيانت كرده به پيشنهاد ازدواج در دوران دوستي اعتنا نكنيد مگر اينكه مدت حد اقل يك سال از دوستي گذشته باشد پسرها پيشنهاد ازدواج را ابزراي براي به دست آوردن رابطه جنسي با شما مي دانند البته همه اينها استثنا هم داره مثلا خيلي هستند كه دو سه سال باه م دوست بودن و بعد از اين دوران ازدواج كرده و زندگي خوبي هم دارند اما به ياد داشته باشيد دو نفر شايد بتوانند بهترين دوستهاي روي زمين براي هم باشند اما اين دليل نمي شود كه شريك خوبي هم براي هم باشند زود فكر نكنيد كه عاشق شديد مطمئن باشيد عشق يك رابطه دو طرفه است و تنها حس دو طرفه در رابطه دوستي عشق ميباشد امان دارد شما طرفتون رو دوست داشته باشيد اما طرف شما هرگز شما رو دوست نداشته باشد و يا كم دوست داشته باشد پس حس دوست داشتن و يا حس وابستگي نمي تواند دوطرفه باشد اما اين عشق است كعه دوطرفه است هر عشق از يك عاشق و از يك معشوق تشكيال شده كه در نبود يكي ديگري هم نمي تواند باشد پس اگر فكر مي كنيد عاشق كسي بوديد و بعد از مدتي طرف شما را رها كرده يا خيانت كرده بدانيد كه شما هم عاشق نبوديديو عشقي در ميان نبوده شايد شما فقط به شخص وابسته بوديدي وفقط آنرا دوست داشتيد چقدر بي ارزش است عمر افرادي كه فكر مي كنند عاشق شده اند و دست به خود كشي ميزنند واقعا اين يك حماقت است من مي دانم كه جدايي در دوستي خيلي سخته چون خودم نه يك بار نه دو بار بلكه متاسفانه چندين بار تجربه كردم و الان دارم تجربياتمو به شما ميگم اما خوده من يك زماني حس مي كردم كه عاشق هستم الان چندين سال است كه از اون عشق خيالي من مي گذرد و من به رفتارهاي خودم در دوراني كه جدا شدم از دوستم فقط مي خندم و افسوس فرصتهايي كه از دست دادم . لطمه روحي كه به خودم وارد كردم را مي خورم پس هميشه به ياد دارم شما هم به خاطر بسپاريد با منطق عاشق شويد و با احساس زندگي كنيد بعضي ها تصور مي كنند كه عشق با منطق نمي گنجد اما جهت اطلاع اين افراد به تازگي كشف شده منشاء حقيق عشق مغز است نه قلب و من به كشف جديد اطمينان دارم و كاملا مي پذيرم پس سعي كنيد در دوستيهاي خود حد تعادل را در نظر بگيريد زياد با هم در تماس نباشيد از شور به درش نكنيد در دوستيهاتون يك پل هم براي روز جدايي بزاريد نمي گم همه دوستي ها به جدايي منجر ميشه نه خيلي از دوستيها منجر به ازدواج مي شود اما هميشه در هر رابطه دوطرفه اي بايد آمادگي هر چيزي را داشته باشيد فرض كنيد جدا نشديد اما يه حادثه اي براي دوست دختر يا دوست پسرتون اتفاق افتاد نكته ديگه سعي نكنيد رابطه جنسي را در دوران دوستي و يا حتي در دوران نامزدي تجربه كنيد البته معاشقه مشكلي نداره و شيرن هم هست اما هر چيزي جايي دارد اميدوارم مطلب درج شده باعث توهين به گروه خاصي نشده باشد و آرزو مي كنم عشق را به معناي واقعي تجربه كنيد .
برای نوشتن و تهیه ی برخی گزارش ها نیازی به برنامه ریزی، گفتگوی مدون با شهروندان و یا بذل دقت و زمان زیادی در خصوص موضوع نیست، بلکه در پاره ای از موارد این سوژه ها و موضوعات هستند که به سراغ خبرنگار می آیند و توجه ها را برای پرداختن به خود جلب می کنند.
در نخستین ساعات روز، با گام نهادن به بیرون خانه، با چهره ههای افرادی اخمو، عبوس و گاه بی تفاوت روبرو می شویم که با عجله و شتابان از کنار ما می گذرند و بی شک ما نیز چنین چهره و تصویری را از خود به آنان ارائه می دهیم.
سما.ش دانش آموخته ی رشته ی مدیریت، در اتوبوس در پاسخ به این سؤال که به چه میزان در طول روز از احساس شادی و شادابی برخوردار است، گفت: با توجه به ترافیک، حجم زیاد کارهای عقب افتاده و اموری که باید به آن پرداخت و نیز مشکلات اقتصادی و خانوادگی، دیگر جایی برای احساس شادی و برخورداری از روحیه ای سالم و مثبت نمی ماند.
علی.ر، مغازه دار در خیابان فردوسی در خصوص موضوع گفتگو برای فرزندان خود ابراز تأسف نمود و گفت: هیچ برنامه ی تفریحی و شادی آفرینی در شهر برای فرزندان ما وجود ندارد، حتی برنامه های کودک و نوجوان از سوژه های پر غم و غصه که به افسردگی منجر می شود، ساخته شده است.
فهمیه مختاری، لیسانس ادبیات و خانه دار از انتخاب موضوع و نحوه ی ساخت برنامه های تلویزیون به ویژه در طول روز و پیش از ظهر اظهار نارضایتی کرد و افزود: در ساخت و تهیه ی این برنامه ها اندک توجهی به احتیاج انسان ها به ویژه زنان خانه دار که اغلب ساعات روز را در خانه هستند، نمی شود و حتی در روزهایی که به مناسبت های درج شده در تقویم، روزهایی فرخنده محسوب می شوند، باز تلویزیون در اغلب موارد به پخش برنامه هایی که بیشتر به برنامه های عزاداری شباهت دارد، می پردازد و کمترین دقت و توجه در نیاز مبرم و بلا تردید شهروندان به ویژه زنان و کودکان که بیش از مردان در خانه هستند، دیده نمی شود.
رخشنده برزگر، زنی سالمند است که در گفتگو با خبرنگار گروه جامعه آژانس خبری روز(دی نا)، با لهجه ی شیرین آذری خود گفت: تمام فیلم ها و سریال های تلویزیون طلاق و جدایی زنان و مردان را پخش می کند و یا قبل از طلاق آنان را نشان می دهد که در حال دعوا و مرافعه هستند، وی از سازندگان برنامه های تلویزیون به وِیژه بخش سرگرم کننده که اغلب خانواده ها در کنار یکدیگر به تماشای آن مشغول می شوند، پرسید: آیا واقعاً هیچ موضوع دیگری به غیر از طلاق و مادرشوهر و اعتیاد برای ساختن وجود ندارد؟
ساعد برزگر، همسر رخشنده برزگر، توجه مدیران تلویزیون را به برنامه های کانال هایی مانند فارسی وان ضروری خواند و گفت: شبکه هایی مانند فارسی وان، من و تو و امثالهم به دلیل برخورداری از برنامه های مفرح، همراه با استفاده از رنگ های شاد، موسیقی و جلب نظر مخاطب از اقبال بیشتری برخوردارند و این در حالی است که برنامه های کانال های مذکور به هیچ عنوان از محتوا و هدف سازنده و مفیدی برخوردار نیستند، اما مردم به خندیدن و شادی نیاز دارند، آن هم شادی و خنده ی دست جمعی و در کنار خانواده و دوستان، نه به شکل انفرادی و در انزوا، لذا مردم به تماشای این برنامه ها روی می آورند تا سرگرم باشند.
بیژن زندی، مددکار اجتماعی در خصوص علل افزایش موج اختلالات روانی مانند افسردگی و استرس میان شهروندان ایرانی در گفتگو با خبرنگار گروه جامعه آژانس خبری روز(دی نا)، گفت: ابتلا به افسردگی و دیگر اختلالات روانی در ایران و به ویژه در کلان شهرها، اختصاص به گروه سنی خاصی ندارد و تمام سنین را شامل می شود که دلایل زیادی از جمله کاهش میزان شادی و وجود برنامه های مفرح و سرگرمی در برنامه ی روزانه ی افراد دارد.
وی در ادامه افزود: نهادها و ارگان های ذی ربط تلاشی در جهت تدوین برنامه هایی مفرح و البته عملی و اصولی برای گذران اوقات شهروندان نشان نمی دهند و تا زمانی که دستگاه ها و مسئولینی که بودجه و امکان ایجاد نشاط و شادی را دارا هستند، به این وظیفه ی خود به شکلی جدی ننگرند، جامعه ی جوان ایران زمین هر روز و بیش از پیش افسرده و در خود فرو رفته خواهد شد.
اردبیلی، کارشناس امور اقتصادی در خصوص شرایط شاد بودن و شاد زیستن شهروندان ایرانی گفت: اشتغال، مسکن و شرایط معیشتی افراد، اصلی ترین و بزرگترین دغدغه و نگرانی مردم در سطوح مختلف جامعه است که همین امر باعث بروز و حضور استرس و تنش های دائمی میان خانواده ها و ایجاد مشغولیت ذهنی همیشگی برای افراد می گردد.
وی تصریح کرد: زمانی که مشکلات اقتصادی، افزایش فاصله و شکاف طبقاتی مردم، ناامنی شغلی و اختلاف قابل توجه درآمد کارمندان، کارگران و کارفرمایان و صاحبان سرمایه، بزرگترین دلیل شیوع دیگر مشکلات اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی برای شهروندان است و شادی را از زندگی آنان حذف کرده است، از نشاط و طراواتی که آنان می توانند با برنامه ریزی دقیق و هدفمند مسئولین در جهت بازگرداندن شادی و امید به زندگی دریافت دارند، محروم گشته اند.
اردبیلی، نقش رسانه ها، تبلیغات محیطی و شهری را در افزایش و یا کاهش ضریب احساس امنیت در میان شهروندان بسیار مؤثر خواند و افزود: استرس های گوناگون زندگی شهری بعد از گذران یک روز کاری پرمشغله برای کاهش و برطرف شدن، نیاز به بستری مناسب جهت برخورداری از احساس امنیت دارد که متأسفانه کوششی در این راستا از سوی عوامل مؤثر دیده نشده است.
زندی، توجه سازندگان برنامه ی تلویزیونی پرمخاطب را به درک وضعیت واقعی و حقیقی زندگی و معیشتی شهروندان معطوف داشت و گفت: باید در برنامه هایی که در ساعات مشخصی از بینندگان فراوانی برخوردار هستند، از استفاده از عوامل تنش زا همراه با تولید فشارهای روانی و یا تشدید کننده ی آن پرهیز نمایند تا شهروندان با میل و اشتیاق و نه صرفاً به دلیل بی برنامگی وقت خود را صرف تماشی این برنامه ها کنند و چنانچه برنامه ها از بار آموزشی برخوردار نیستند، لااقل به تفریح و شادی بینندگان کمک کنند.
وی، ایرانیان را در حال حاضر به ویژه در شهرها و مناطق صنعتی، مردمی ناشاد و افسرده دانست و افزود: شادی، ضامنی برای سلامت روان افراد جامعه است که با تأسف بسیار در ابعاد گوناگون زندگی مردم ایران از جایگاه شایان ذکری برخوردار نیست.
اردبیلی در پایان، توجه مسئولین به لزوم استفاده از روش های عملی مدیریت استرس و کاهش و رفع آن ضروری خواند و گفت: در این میان سازندگان برنامه های تلویزیونی و دیگر مسئولینی که برنامه های جامع اوقات فراغت شهروندان را تصویب و اجرایی می کنند باید توجه نمایند چنانچه شادی به یکی از باورهای اجتماعی مردم تبدیل نشود، استرس و اختلالات روانی هرروز افزایش خواهد یافت و از این منظر با بالارفتن هزینه ها نیز، کاهش بهره وری و کارآمدی شغلی و نیز فردی شهروندان را شاهد خواهیم بود و همچنین افزایش نرخ اعتیاد و مصرف مواد مخدر و رشد بزه و جرم در سطوح مختلف میان سنین متفاوت از دیگر عواقب بی تمرکزی، بی دقتی در انجام امور روزمره ناشی از افسردگی که دستاورد دوری و محرومیت مردم از تفریح و شادی فردی و اجتماعی است، خواهد بود.
سیمرغ
طلوع نور، همراه است با آغازی که برای هرکدام از ما رنگ و طرحی منحصر و مخصوص به خود دارد. از خانه بیرون میزنیم؛ صبحانهخورده یا نخورده، شاد یا غمگین، باانرژی یا بیحال و کمرمق؛ در تمام حالتهای ممکن، از خانه به قصد رفتن به محل کار خارج میشویم و در این بیرونآمدن از یک محیط و واردشدن به محیطی دیگر، عملاً یکسری تغییرات، ما را دچار خود خواهد نمود؛ محیط گرم و صمیمی خانه و دنیای خارج از آن با مختصات ویژه و مخصوص به خود. هر کدام از ما وقتی قدم در محیط بیرون از خانه میگذاریم، بخشی از تابلوی آنروز و یا تکّهای از پازل جامعه را کامل مینماییم؛ تابلویی با هزارانهزار تکّه که هریک از ما به آن حس و وجود میبخشیم. شما خودتان در لحظاتی کوتاه، تصور نمایید که اگر آدمهایی اخمو، گیج و گنگ و ناراحت و عصبانی با بیحالی تمام خواسته باشند این پازل را کامل نمایند، چه اتفاقی میافتد و سرنوشت آن تابلو چه خواهد شد؟!
هر کدام از ما، عادات مخصوص به خود را داریم؛ دیر یا زود خوابیدن، فضایی که برای خوابیدن انتخاب مینماییم و... در جهت مقابل، تمام آدمها بیدارشدنشان هم تابع برخی عادتها و تکرارهاییست که بر اثر کثرت انجام، به یک تیپ شخصیتی تبدیل شدهاند. بیدارشدن در ساعات مختلف، فارغ از آنکه سحرخیزی را همیشه باید درنظر داشته باشیم، یک مسألهی کاملاً طبیعی و فردیست که در دنیای ماشینی و آپارتمانی امروز، برخی را بهشدت دچار دیر بیدارشدن نیز نموده است؛ خستگی ناشی از رفتوآمدهای طولانی، دیرخوابیدنها و روبهروی تلویزیون خوابرفتنها، شامخوردنهای انتهای شب و مهمانیهایی که گاه تا پاسی از شب ادامهمییابد، همه و همه برای بیدارشدن در ساعات نخستین روز، ما را دچار مشکل مینماید.
اما در هر ساعت از روز که بیدار شدیم، باید خود را برای یک زندگی زیبا و دوستداشتنی به تمامی معنای کلمه مهیا نماییم. خوردن صبحانهای هرچند مختصر، دوشگرفتن و تغییر هرچند اندک در پوشش و ظاهر، میتواند به این مهم کمک نماید که «بازسازیشده»، قدم در اجتماع گذاریم. اگرچه نحوهی خوابیدن و تعداد ساعاتی که به بدن فرصت میدهیم تا نیروهای از دسترفتهی خود را بازیابی نماید، مهم است اما در همان دقایقی که بیدار میشویم هم میتوانیم تغییراتی اساسی و درخور توجه در خود بهوجود آوریم.
گوشدادن به خبرهای صبحگاهی رادیو، فقط چند دقیقه گوشدادن به یک موسیقی آرام و التیامدهنده، خوشوبش با اهل منزل، حتی قدم در کوچه نهادن به بهانهی خرید نان، همه در بازیابی روحی ما تأثیر بهسزایی میتواند داشته باشد که در بیشتر مواقع از آن غافلیم.
اگر بپذیریم که همراهشدن با دریای خروشان جامعه در ساعاتی میتواند تأثیر متقابل داشته باشد، هر کدام از ما میتوانیم منبع بیکران شادی و انرژی برای اطرافیان خود باشیم؛ همصحبتی شاد و پرانرژی، همکاری سرحال و بانشاط ، همسایهای خوشرو و مهربان ، همکلاسی آرام و دوستداشتنی، همسری مهربان و صبور ، کسانی هستند که یا با ما مواجهاند و یا ما دیگران را با این عناوین مواجه مینماییم.
آغاز هر مقولهای اگر همراه با شادی و رضایت باشد، در پایان نتیجهای خارقالعاده برجای خواهد نهاد؛ پدر شاد و پرانرژی، خانوادهای موفق را به بیرون از خانه هدایت مینماید و همسری مهربان و گشادهرو، روزی همراه با سرور و شادی را مژده میدهد و فرزندان این خانواده تمام روز، منبعی تمامناشدنی از شادی و نیرویی اثرگذار میشوند که بخشی از جامعه را متأثر از خود بهسمت کمال پیشمیبرند. این اثرات در محیط جامعه، محل کار و بازخوردهای کاری، نمود عینی و مستقیم پیدا مینماید.
با آغازهایی عاشقانه میتوانیم به زیباترین شکل ممکن در بهبود کیفیت روحی جامعهی اطراف خود و یا دستکم جامعهای که با ما سر و کار دارد، مفید و مؤثر باشیم.
یک لبخند، یک فنجان چای داغ، یک تکه نان تازه و چند جملهی کوتاه و امیدبخش، میتواند صبحی دلنشین برای تمامی اطرافیان ما فراهم نماید؛ همین صبح پیشرو یا صبحی که فردا طلوع مینماید، امتحان کنید؛ معجزهای خیرهکننده پس از آن آغاز عاشقانه در انتظار شماست!
سیمرغ
ساری هارر و ریتا دماریا دو نفر از روانشناسان معروف مدعی اند که خوشبختی نتیجه از بین بردن این 8 عادت است
همه ما می خواهیم ازدواج و زندگی خوشبخت و سعادتمندانه ای داشته باشیم. درست است؟ ساری هارر و ریتا دماریا دو نفر از روانشناسان معروف مدعی اند که خوشبختی نتیجه از بین بردن این 8 عادت است که یک ازدواج خوب را زیر و رو می کند. اگر حتی یکی از این عادتها را دارید مقاله زیر را بخوانید.
آیا از عادات بد ازدواج آگاهی دارید؟
در این مقاله، ساری هارر و ریتا دماریا، عادتهایی که شما باید از آن دوری کنید را متذکر می شوند تا یک ازدواج پایدار و مملو از عشق داشته باشید.
1. دلیل و برهان را کنار بگذارید
زندگی، میدان جنگ نیست. نه تنها این کار باعث از بین بردن احساساتتان می شود بلکه حتی همسرتان به طرز زیرکانه ای می فهمد که احساساتش برایتان مهم نیست.
2. محیط خانه را امن نگه داشتن همیشه اثر نمی کند
اگرچه جمله "هرچه تو بگویی عزیزم" محیط خانه را آرام و امن می کند اما شما را در نقش یک همسر فداکار نشان می دهد. شما بایستی گاهی اوقات عصبانی، گاهی اوقات حالت تدافعی و گاهی اوقات هم فداکارانه رفتار کنید. این جالبتر نیست؟
3. حواس پرتی و گیج بودن را دور بریزید
بیش از اندازه فعال بودن وتمرکز نداشتن، در مکالمه بینتان یا در زندگی، صمیمیت و علاقه بینتان را از بین می برد.
4. دست از سرزنش بردارید
می دانیم که خانمها جیغ جیغو هستند. اما با صدای بلند گله و شکایت کردن فقط برای مدت کوتاهی مفید است و باعث نارضایتی و عصبانیت همسرتان می شود.
5. از عیب جویی، انتقاد و مسخره کردن دوری کنید
این تکنیک ها،فردی که به او عشق ورزیدید را تحقیرمی کند. به جای آن، با او محترمانه برخورد کنید، و اجازه دهید با شما مثل یک فرشته برخورد کند، و مسئولیتهایی که هر دو شما موظف به انجام آن هستید را برای داشتن زندگی شاد با هم تقسیم کنید.
6. قلدری نکنید
این کار زشت به همسر شما می فهماند که او در نظر شما هیچ ارزشی ندارد.
7. تدافعی برخورد نکنید
تدافعی برخورد کردن، صحبتها و بحثهای سازنده تان را سرد می کند. اگر اینگونه رفتار کنید، همسرتان دیگر حق صحبت کردن در مورد موضوع مورد بحث را ندارد.
8. یک جانبه تصمیم گیری نکنید
گاهی اوقات، شما می خواهید رنگ حمامتان را به سلیقه خودتان انتخاب کنید. این مانعی ندارد اما اگر بخواهید درمورد پول، زمان، بچه ها و زندگی تان به تنهایی تصمیم گیری کنید، به این معنی است که همسرتان را نادیده گرفته اید و یک طرفه و از جانب او تصمیم گیری کرده اید..
نکته ای که از نظر ساری هارر و ریتا دماریا بسیار حائز اهمیت است، خنده، صمیمیت و علاقه شدید بین همسران، برای امروز، فردا وهمیشه وهمیشه است.

یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد . به زبان آوردن دوستت دارم موجب می شود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند .
-یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل ، هدایای کوچک و ابراز عشقهای بی اختیار ، عشق می ورزد .
-زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم می کند و یا یادداشت های عاشقانه اش را نثارش می دارد ، به آن زن اجازه می دهد تا بداند تا چه اندازه منحصر به فرد است .
-وقتی زنی عاشق می شود ، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر می رسد .
-نوازش یک زن به او قدرت و انگیزه برای زندگی کردن می بخشاید .
-یک زن همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خودش مطمئن شود .
-پیش از اینکه زنی قادر به احساس عمیق برقراری رابطه جسمانی باشد ، به احساس عشق ، نوازش و ملاطفت نیاز دارد .
-زنان ابتدا کیمیای روح و عاطفه را احساس می کنند و بعد به کیمیای جسم پی می برند .
-لحظاتی که مرد ، دستهای زنی را در دست می گیرد و او را لمس می کند ، لحظاتی هستند که زن به آنها عشق می ورزد .
-هدف یک زن در برقراری رابطه جسمانی ، شور شهوانی نیست. بلکه مقصود او لذت بردن از صمیمیت ، عشق و ملاطفت در کنار شور جسمانی است .
-هنگامی که زنی بداند فقط اوست که راه به قلب شریک زندگیش دارد ، در عرش سیر خواهد کرد .
-یک زن هرگز مشکلاتش را دسته بندی نمی کند ، در صورتی که زمانی که غمگین و ناراحت باشد ، تمامی مشکلاتش از کوچک و بزرگ به دلش هجوم می آورند .
-یک زن هنگامی سکوت می کند که دردهای نهفته در دلش بسیار عمیق است و یا اینکه به مرد مقابلش آنقدر اعتماد ندارد که سخن دل با او بگوید .
-وقتی مردی با دلسوزی و توجه به مشکلات زن گوش می سپارد و از ارائه راه حل می پرهیزد ، احساس عشق و بلوغ را در او دو چندان می کند .
-مردان و زنان در برابر فشارهای عصبی واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند . دراینگونه مواقع زن نیازمند نزدیکی و درک طرف مقابلش می باشد ، در صورتی که مرد به تنهایی احتیاج دارد .
-هنگامی که اظهارات و اعمال زنی بیهوده تلقی می گردد ، او برای مطرح شدن شروع به ابراز نظریات مخالف و عدم توافق می کند .
-به جرات می توان گفت به جز در موارد انگشت شماری ، هیچ چیز بیش از سخن گفتن بر علیه یک زن به او آسیب نمی رساند .
-زن درست مثل یک موج است ، به هنگامی که عشق در قلبش به ظهور می نشیند ، اعتماد به نفسش در حرکتی مواج به اوج می رسد .
-هنگامی که موج احساسات یک زن به اوج می رسد ، به هیچ عنوان محدودیتی در ارائه عشق نمی بیند .
-مردها همواره باید بدانند که هر گاه زنی رنج و عصبانیت خود را بیرون بریزد و آشکار نماید ، احساس آسایش و آرامش بیشتری می کند .
-این نکته را به خاطر بسپارید که هر گاه زنی در اوج فوران خشم و غم قرار گرفته باشد ، به هیچ عنوان تقصیری را به گردن نمی گیرد .
-وقتی زنی از موضوعی می رنجد ، مرد باید ضمن همدردی با او نشان دهد که برای غم او نگران است ، سپس سکوت اختیار کند تا آن زن بتواند احساس همدردی اش را حس کند .
-دردناک ترین مسائل برای بعضی از زنان ، عدم پذیرش ، قضاوت نادرست و ترک شدن است ، چراکه امکان دارد این باورها در عمق ضمیر ناخودآگاهشان آنان را به سوی این تصور نادرست سوق دهد که لیاقتشان بیش از این نیست .
-ماهیت یک زن ، درخواست تایید امور است .
-در صورتی که مردی در مقابل پیشنهادات یک زن از خود مقاومت نشان دهد ، زن با این حال که مفهوم این مقاومت را درک می کند ، اما هیچ گونه توجهی به آن نشان نمی دهد . ولی در این زمان احساس می کند که مرد به او احترام نمی گذارد .
-بسیاری از زنان به این علت که نمی خواهند کسی ایشان را نیازمند بداند ، نیازهایشان را انکار می کنند .
-حتی در صورتی که زنی بپندارد نیازها و خواسته هایش برآورده نخواهند شد ، اجتناب از بیان آنها و قصد انجام دادن تمام کارها به تنهایی ، اشتباه بزرگی است .
-یک زن باید بیاموزد که چطور نیازها و تمایلات خود را بدون نکوهش و یا تزلزل ابراز دارد و این نکته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است .
-امروزه بسیاری از زنان از اینکه عشق می ورزند ، اما در عوض چیزی دریافت نمی کنند ، رنج می کشند ، آنان به دنبال وقفه ای می گردند تا در این زمان تنها به خود بیندیشند و توجه کنند و در خلال آن وجودشان را بهتر کنکاش و کشف کنند .
-یک زن جوان در اوج جوانی مایل است برای برآوردن تمایلات شریک زندگیش خودش را فدا کند .
-یک زن بطور ذاتی از توانایی نامحدودی در شاداب ساختن دیگران برخوردار است .اما وقتی آن زن لبخند میزند ، لبخندش به این معنا نیست که در اوج شادابی و خوشحالی قرار دارد .
-همیشه زنان به همان اندازه ای که در توان دارند . بخشش می کنند و در این زمان به خاطر می آورند هنگامی که آنان به بخشش نیاز داشتند ، تا حدودی کمتر از این اندازه ، به ایشان بخشیده شده است.
-اغلب زنان با آنچه همسرشان می خواهد به راحتی موافقت می کنند ، اما این کار به این معنا نیست که خواسته همسرشان دقیقا همان باشد که آنان می خواهند .
-یک زن ، هرگز به کارهای خودش و همسرش امتیاز نمی دهد ، بلکه شوهرش را آزاد می گذارد و تصور میکند او نیز به همین ترتبیب آزادش گذاشته است .
-وقتی زنی به ثبت امتیازات می پردازد ، ممکن است موضوع بسیار کوچکی در نظرش به اندازه امری بسیار بزرگ به شمار آید . پس امکان دارد یک شاخه گل سرخ بتواند برای شما امتیازات فراوانی به همراه داشته باشد.
-یک احساس پنهان در درون زن به او می گوید نمی خواهم خواسته هایم را برایش بگویم ، اگر عشق او به من واقعی باشد ، خودش از نیازهایم مطلع می گردد .
-مردان و زنان باید به خاطر داشته باشند که همسرشان به هیچ عنوان خود بخود از نیازهایشان ، مطلع نیست .
-زنان نمی پسندند که شوهرانشان ، برآورده ساختن نیازهایشان را به دست فراموشی بسپارند . به همین علت ، دست از نق زدن بر می دارند و به حمایت شوهرانشان می پردازند .
-یک زن باید احساس کند که مورد احترام قرار گرفته و به بهترین وجه در خاطرها می ماند . در این صورت نادیده گرفته شدن برایش همچون امری است که دربخش انتهایی فهرست شخصیتش قرار می گیرد .
بررسی های جدید محققان نشان می دهد همسران بیمارانی كه به سرطان دچار شده اند با خطر ابتلا به افسردگی مواجهند و البته شدت افسردگی در افراد مختلف متفاوت است.
به نوشته پایگاه اینترنتی انجمن سرطان شناسی بالینی بیماری سرطان و درمان های غیرقطعی آن برای افراد خانواده بیماران مبتلا پیامدهای زیادی به همراه دارد و علاوه بر آنكه به لحاظ اقتصادی تهدیدهای زیادی را متوجه آنان می كند به لحاظ عاطفی نیز مشكلات زیادی را برایشان ایجاد می كند كه این مشكلات ممكن است در گذر زمان تشدید شده و درنهایت به بیماری های شدید روانی منجر شود به ویژه یكی از بیماری هایی كه دراین گروه از افراد شایع است بیماری افسردگی است به گفته محققان علاوه بردرمان بیمار مبتلا به سرطان باید خانواده و به ویژه همسر وی نیز از نظر احتمال بروز بیماری های روحی و روانی مورد بررسی قرار گیرد تا در صورت بروز نشانه های این بیماری ها هرچه سریع تر تحت درمان قرار گیرند كسانی كه همسر سرطانی دارند علاوه بر افسردگی ممكن است احساس تنهایی عدم حمایت اجتماعی و عدم آسایش روان داشته باشند كه البته شدت همه این علائم بسته به ویژگی های شخصیتی هر فرد متفاوت است.
تعجبی ندارد بدانیم که کارکرد زناشویی قبل از وقوع بیماری ، عامل مهمی در تعیین نحوه مقاومت خانواده در برابر فشار روانی ناشی از بیماری به شمار می آید.
اغلب اوقات توسط نيروهايی كه خودمان به وجود میآوريم، پايمال میشويم. «ويليام شكسپير»اغلب ما میدانيم كه به نفعمان نيست اطراف خود را آكنده از افكار منفی كنيم، حتی اگر در وضعيتی باشيم كه اين تصميمگيری را مشكل میسازد.
جام جم: وقتی افكار منفی به سوی دیگران منعطف میشوند، برایمان دشوار میشود كه ضرر آن را متحمل شویم یا از عادت ایراد گرفتن و قضاوت كردن چشم بپوشیم. چرا؟ چرا كه قضاوت در مورد دیگران به ما نوعی احساس قدرت موقت میدهد، احساس نادرست حاكی از قوی بودن و تهاجم مثل اینكه اگر با خشم راجع به كسی فكر كنم. درواقع داریم به او صدمه میزنیم. چنین چیزی به كل دور از حقیقت است.
افكار منفی مثل بادكنكی میمانند كه به نخی وصل شدهاند و روی سرتان شناور هستند و این منفیبافی، شما را در همان دایره انرژی خودتان نگه میدارد.
فكر میكنم این استدلال غلطی است كه فكر منفی درباره یك شخص همان تیری است كه به طرف هدف پرتاب میكنیم در آرزوی اینكه به آن صدمه بزند. اگر از دست كسی عصبانی هستیم كه فكر میكنیم كار غیرقابل بخششی انجام داده است، افكار وحشتناكی دربارهاش میكنیم و ممكن است از این كار نوعی احساس رضایت پنهانی به ما دست بدهد، درست همانند اینكه میپنداریم هر فكر منفی برای ما نوعی پیروزی محسوب شده و با خود میگوییم: «ازت متنفرم، پس من برندهام.»
خوشبینی
ولی واقعیت با این نتیجهگیری فرق به سزایی دارد. افكار منفی شما مثل تیری نیستند كه به شخص دیگری صدمه بزنند. در عوض مثل بادكنكی میمانند كه به نخی وصل شدهاند و روی سرتان شناور هستند و این منفیبافی، شما را در همان دایره انرژی خودتان نگه میدارد. هر بار كه درباره شخصی منفیبافی میكنید، شما آگاهی و ذهن خود را تباه میكنید. این افكار منفی همانند مه غلیظ احساسی هستند كه بالای سر شما را احاطه كردهاند. آیا میدانستید كه شما قادرید افكار مردم را بخوانید؟ آری این حقیقت دارد، فقط كافی است به صورتشان نگاه كرده، انرژی آنها را حس كنید و خواهید توانست خیلی چیزها درباره محتویات افكارشان به دست آورید.
منظور این نیست كه شما فقط با چشمان فیزیكی خود به مردم بنگرید. بلكه منظور این است كه توسط چشم دل و درون خود به آنها نگاه كنید. مردمی كه افكار منفی بسیاری آنها را احاطه كرده، مایلند دیدشان طوری باشد كه گویی همیشه ابری تاریك بر افكار و عقایدشان سایه افكنده است.
وقتی شما اطراف آنها هستید فكر میكنید كه هر آن ممكن است توفانی در بگیرد. از طرفی مردمی كه ذهنشان آكنده از عشق و افكار مثبت است، از بقیه افراد متمایز بوده و به نظر میرسد میدرخشند، گویی نوری از درون آنها به بیرون ساطع میشود.
علم و تجربه ثابت كرده افراد مثبتاندیش با آرامش بیشتری لحظات را سپری میكنند و از استرسهای روزمره به دورند.
اگر بدقت به آنها بنگرید، تحسینشان كرده و متوجه میشوید كه صورتشان روشنایی به خصوصی دارد. با انرژی فوقالعاده به نظر میرسند و اغلب بسیار بانشاط. این نگرش از قدرت شگرف ذهن شما ناشی شده و باعث میشود زشت یا زیبا به نظر برسید.
منظور از زیبایی درونی این است كه وقتی ذهن شما آكنده از افكار مثبت شود موج مثبتی از انرژی به وجود میآورد كه هم بر روی خودتان و هم بر دیگران تاثیر میگذارد كه در این صورت، انگیزه تازهای برای ایجاد افكاری مثبتتر پیدا میكنید. یك راز مهم دیگر این است كه ذهن نهتنها افكارتان را از یك ارتعاش درونی پر میكند، بلكه این ارتعاش پرتوافكنی كرده و انرژیهای مشابه را به خود جذب میكند.
علم و تجربه ثابت كرده افراد مثبتاندیش با آرامش بیشتری لحظات را سپری میكنند و از استرسهای روزمره به دورند. افكار منفی نوعی تشنج فكری را در ذهن افراد به وجود میآورد كه مدام آنها را در ناآرامی غوطهور میسازد و فرصت لذت بردن از وقایع و بودن در كنار اطرافیان را به بدبینی و سوءظن مبدل میسازد. بنابراین شرط عقل این است كه هر فردی برای استفاده بهینه از فرصتها نهایت تلاش خود را داشته باشد. پس حال كه فرصتی به این باارزشی را میتوان به دست آورد، سزاست كه در یافتن آن بكوشیم.

چگونه همسرم را جذب کنم؟
زندگى زناشویى، تشکلى است که بر پایه محبت، بنا نهاده شده و این امر، نقشى حیاتى را در آن بازى مى کند؛ عنصرى که خداوند متعال از آن به عنوان نشانه اى از خود نام برده است. اگر چه اندکى از این سرمایه را خداوند در ابتداى زندگى زناشویى به زن و مرد عطا فرموده، ولى باید آن را چون نهالى دانست که لازم است حفظ و بارور شود .
محبت
محبت، انسان را به سوى همشکلى و همسانى با معشوق مى کشاند و این علاقه که در اعماق جان انسان است، باعث مى گردد تا محب به صورت محبوب در آید. همسر هر فرد، مى تواند مهم ترین محبوب و همراه او باشد. اگر در انتخاب همسر، محور، ایمان و حب پروردگار باشد، مى توان امیدوار بود که این ازدواج، منجر به زندگى اى شود که هدف و شالوده آن، رسیدن به قرب الهى است و این که زن و مرد، هر دو تصمیم بگیرند که این عشق و علاقه زمینى را نردبانى سازند براى دست یافتن به رضاى پروردگار».
اکنون به چند روش براى ابراز محبت و افزایش مهر و عطوفت بین همسران، اشاره خواهیم کرد:
زن مطیع، فرمانرواى قلب شوهر است
یکى از مهم ترین و حیاتى ترین حس هایى که مردان به آن علاقه دارند، حس مالکیت و مدیریت است. از سوى دیگر، براى حفظ کیان خانواده، لازم است زنى که به زندگى و شوهر خود علاقه مند است، از شوهر خود اطاعت کند و بداند که اگر در تمام شئون زندگى، مطیع او باشد، مهرش چنان در دل مرد نفوذ مى کند که حاضر است براى زن و زندگى اش، هر فداکارى و ایثارى انجام دهد و بهترین حس ها را به همسر خود بدهد و بدین ترتیب است که هم مرد راضى است و هم زن.
زنان به کارهاى کوچکى هم که مردان برایشان انجام مى دهند، امتیاز مى دهند
اغلب مردان چنین تصور مى کنند که باید کارى بزرگ و حیرت آور براى همسر خود انجام دهند تا مورد تحسین و قدردانى او واقع شوند و این تصور، باعث مى گردد تا مرد دست به کارى نزند که خشنودى زن را برانگیزد؛ مگر زمانى که بتواند کار بزرگى انجام دهد؛ در حالى که زنان براى کارهاى به ظاهر کوچک مردان نیز امتیاز قائل هستند. براى مثال، یک مرد مى تواند براى سالگرد ازدواج یا تولد همسرش، یک متن محبت آمیز بنویسد و یا هدایاى کوچکى مانند عطر، شکلات یا شیرینى مورد علاقه همسر و یا گل تهیه کرده، به همسرش بدهد و آن گاه معجزه این کار خود را در ایجاد و افزایش علاقه بین خود و همسرش، به تماشا بنشیند.
محبت، مانند سیم برقى است که از وجود محبوب به محب وصل مى گردد و صفات محبوب را به وى منتقل مى سازد و این جاست که انتخاب محبوب، اهمیت مى یابد. به نظر مى رسد که همسر هر فرد، مى تواند مهم ترین محبوب و همراه او باشد
اسم همسرتان را نیکو و به بهترین حالت صدا بزنید
به خاطر داشته باشید که اسم یک شخص براى او، شیرین ترین و مهم ترین کلمات در تمام زبان هاست. اشخاص به قدرى به اسم خود علاقه دارند که مى کوشند به هر قیمت که شده، در خاطرها بماند. یکى از موجبات جلب محبت، نام بردن اشخاص با عناوین احترام آمیز و اسم هایى است که طرف مقابل آنها را دوست دارد. بعضى همسران به اشتباه فکر مى کنند از آن جا که با همسر خود صمیمى هستند، لازم نیست اسم او را به احترام صدا بزنند؛ در حالى که باید به خصوص در بین افراد دیگر، اسم همسرتان را به نیکى ببرید. این کار، یکى از راه هاى جلب محبت همسران مى باشد. پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله نیز در حدیثى یکى از راه هاى جلب محبت افراد را صدا کردن و خواندن آنها به محبوب ترین نام هایى که دوست دارند، دانسته است.
آقایان، پیام هاى دیدارى را دریافت مى کنند و خانم ها پیام هاى شنیدارى را دوست دارند
مردان، زنانى را دوست دارند که به سلامت و زیبایى خود اهمیت مى دهند. زنان باید سعى کنند با برخى فعالیت هاى
محبت
جسمانى، نظیر قدم زدن و نرمش، بر سلامت و زیبایى طبیعى و خدادادى خود بیفزایند تا بیشتر مورد توجه همسران خود قرار بگیرند. باید توجه داشت که اگر زنى، خود حس خوبى نسبت به خود نداشته باشد، همسرش به طبع نمى تواند حس خوبى نسبت به او داشته باشد؛ پس زن، باید زیبایى را از درون خود بجوید؛ صرف نظر از این که چقدر تلاش مى کند تا زیباتر به نظر آید. همواره این را باید به خاطر داشت که زیبایى، از درون تراوش مى کند. هنگامى که از درون، احساس خوبى داشته باشید، خوب از خودتان مواظبت کرده، عزت نفس زنانه تان را بیشتر مى کنید و یقیناً این در بیرون نیز نمایان مى گردد.
در مقابل، زنان، پیام هاى سمعى را بیشتر دوست دارند؛ مثل این که همسرشان به آنها بگوید تا چه حد آنها را دوست دارند و از آنها حمایت مى کند. پس مردان باید سعى کنند محبت نهفته در دل خود را با گفتن جمله «دوستت دارم» به همسرشان، آشکار و عیان سازند.
مردان باید روحیه همیشه متغیر و متموج زنان را درک کنند
مردان باید توجه داشته باشند که زنان، حالت متغیر دارند و روحیه شان مدام در حال تغییر است؛ گاهى شاد و گاهى بسیار غمگین، گاهى امیدوار و گاهى مأیوس و ناامید مى باشند. دانستن این نکته براى مردان، امرى مهم و ضرورى است. اگر مرد از این حالت زن آگاه باشد، هرگز از تغییر روحیه اى که یکى از علل آن، تغییرات هورمونى زن است، نگران نمى شود؛ بلکه سعى مى کند همسر خود را درک کند و به او کمک کند تا روحیه خود را باز یابد.
زنان شاد، خرسند و سرزنده، روشن کننده دل هستند
با خودتان تعهد کنید که باور داشته باشید در جایگاه خود، فرد قابل احترام و مهمى هستید. اگر عزت نفس نداشته باشید، به احتمال فراوان، هیچ کس دیگر هم به شما احترام نمى گذارد. عزت نفس، از صادق بودن با خود سرچشمه مى گیرد. ممکن است در ابتداى زندگى، ویژگى هاى جسمانى از اهمیت بیشترى برخوردار باشند؛ اما پس از مدتى، این اهمیت رنگ مى بازد و آن چه مهم و ضرورى است، ویژگى هاى شخصیتى زن است. زنانى که همیشه شاد هستند و در مورد خود احساس خوبى دارند، بیشتر مورد توجه همسرشان هستند و از جذابیت بیشترى برخوردارند. ناخرسندى و همواره از همه چیز شکایت کردن، مرد را خسته کرده، شور و نشاط زندگى را از او مى گیرد. یکى از راه هاى مهرورزى به مرد، این است که زن، دست از شکایت دائمى از زمین و زمان بردارد.
همان گونه که مردان مى توانند با جمله دوستت دارم، قلب همسر خود را تسخیر سازند و او را صاحب حسى خوشایند کنند، زنان نیز مى توانند با گفتن جملاتی مثل «من در کنار تو آرامش مى یابم» یا «خیلى خوشحالم که مى توانم به تو تکیه کنم»، مرد را سرشار از عشق و محبت کنند و او را بیش از پیش، به خود علاقه مند سازند
براى زن خود، حق ناراحت شدن قائل باشید
اگر شما یک مرد هستید، باید به این نکته توجه داشته باشید که زن ها وقتى حاضرند به حرف هاى شما گوش بدهند که برایشان حق ناراحت شدن قائل باشید. یکى از شیوه هاى رایج شروع کردن دعوا بین همسران، بى اعتبار دانستن احساسات و افکار زن است. وقتى مرد مى گوید: «آخه واسه چى ناراحتى» یا «این که ناراحتى نداره» و یا «این موضوع این قدر مهم نیست»، براى زن خیلى گران تمام مى شود و زن، این چنین تلقى مى کند که نمى تواند حتى از احساسات خود صحبت کند.
قبول دارید که نباید با ظاهر آدم ها قضاوت کنید ولی در واقعیت همه ما این کار را انجام می دهیم؛ پس هنگام انتخاب هر لباسی باید به این نکته هم فکر کنید که دوست دارید مردم چگونه درباره شما قضاوت کنند؟شما را چه جور آدمی ببینند؟ لباس های شما درباره شما حرف می زنند و این اتفاق ، کار انتخاب لباس را سخت وسخت تر می کند. اگر رازهای روان شناسی پشت هر مدل لباسی را بدانید، این کار هم ساده می شود.
یک آدم جدی چگونه لباس می پوشد؟
لباس های رسمی اداری اگر درست انتخاب شوند، می توانند بهترین تاثیر را روی مخاطب شما بگذارند ولی حواس تان باشد که این لباس ها به جز موقعیت های کاری برای فضاهای رسمی مناسب هستند ولی نباید در تمام مراسم مثل یک مهمانی عصر دوستانه ، لباس رسمی مثل کت ودامن وکت وشلوار بپوشید . با پوشیدن لباس رسمی در یک فضای دوستانه وصمیمی ، تصور یک آدم خشک و نفوذ ناپذیر را در دوستان تان ایجاد می کنید. به این نکته به ویژه وقتی که نخستین بار است در جمعی جاضر می شوید ، دقت کنید.
لباس شما چه می گوید؟
از این جمله شوکه نشوید ولی هیچ موقعیتی وجود ندارد که شما فکر کنید، نوع پوشش تان اهمیتی ندارد؛ حتی در موقعیتی که تنها هستید،خودتان می دانید چه لباسی پوشیده اید و مدل ، رنگ وطرح لباس در حال وهوای شما موثر است .
به سلیقه دیگران احترام بگذارید
خیلی از ما کار انتخاب لباس را به طراحان لباس شناخته شده واگذار می کنیم یعنی وارد یک فروشگاه معتبر وخوشنام می شویم وبه سلیقه طراحان آن کمپانی اعتماد می کنیم .موفقیت خرید لباس های مارکدار در این است که دیگران متوجه با نام ونشان بودن لباس های شما بشوند، در این صورت این نتیجه می رسند که شما آدمی موفق در کسب وکار خود هستید اما این ایده هم از ذهنشان می گذرذ که شما بسیار اهل مادیات هستید وفقط به مسائل مادی اهمین می دهید. برای شکستن این تصویر هرچقدر هم علاقه مند به لباس های مارکدار هستید، تعادل را راعایت کنید.شیک و مرتب پوشیدن را رعایت کنید ولی لازم نیست از سرتا پا مارک دار بپوشید.
فرصت ها را از دست ندهید
اگر در گروه آدم هایی هستید که به هماهنگ بودن لباس های تان اهمیت نمی دهید یعنی لباس های مختلف مثل بلوز ، شلوار ، کت ودامن را بدون هیج تناسبی با هم ترکیب می کنید و می پوشید ، با این ظاهر دیگران شما را آدم هایی قابل اعتماد نمی دانند. از نظر آن ها شما همان طور که به لباس پوشیدن تان اهمیت نمی دهید به کار ، دوستان وسایروجوه زندگی تان هم توجه نخواید کرد. شما با چنین شیوه لباس پوشیدنی می توانید یک فرصت شغلی خوب را درنخستین قرار از دست بدهید.
براق بپوشیم؟
به دست گرفتن یک کیف ، پوشیدن یک بلوز، یک کمربند براق و... می تواند ظاهر خوبی برای شما بسازد ، تک بودن لباس براق این ویژگی را دارد و اگر از روسری تا دامن یا از بلوز تا کفش پوشش تان براق باشد، تصویر دیگری در ذهن اطرافیان ایجاد می کنید.کسانی که لباس های براق می پوشند ، به مطرح شدن در جمع علاقه دارند و دوست دارند در یک جمع از دیگران متمایز باشند وتجهات را به سمت خودشان جذب کنند.
برای انتخاب لباس ورزشی
برخی آدم ها را همه جا، در سفر، محل کار و حتی مهمانی با کفش کتانی ، گرمکن و در مجموع لباس های کاملا اسپرت می بینید.این لباس ها تصویر یک آدم ورزشکار که به تناسب اندام وسلامتی اش توجه می کند را در ذهن دیگران می سازد اما فراموس نکنید این مدل لباس پوشیدن شلختگی و بی نظمی خیلی نزدیک است .در انتخاب لباس ورزشی هم دقت کنید تا این ذهنیت ایجاد نشود.
خوابیدن در هر شب آسان است ولی مبارزه با آن مشکل است.
نشان دادن یپروزی آسان است ولی قبول کردن شکست مشکل است.
حظ کردن از یک ماه کامل آسان است ولی دیدن طرف دیگر آن مشکل است.
زمین خوردن با یک سنگ آسان است ولی بلند شدن مشکل است.
لذت بردن از زندگی آسان است ولی ارزش واقعی دادن به آن مشکل است.
قول دادن بعضی چیز ها به بعضی افراد آسان است ولی وفای به عهد مشکل است.
گفتن اینکه ما عاشقیم آسان است ولی نشان دادن مداوم آن مشکل است.
انتقاد از دیگران آسان است ولی خودسازی مشکل است.
ایراد گیری از دیگران آسان است عبرت گرفتن از آنها مشکل است.
گریه کردن برای یک عشق دیرینه آسان است ولی تلاش برای از دست نرفتن آن مشکل است.
فکر کردن برای پیشرفت آسان است متوقف کردن فکر و رویا و عمل به آن مشکل است.
فکر بد کردن در مورد دیگران آسان است رها ساختن آنها از شک و دودلی مشکل است.
دریافت کردن آسان است اهدا کردن مشکل است.
حفظ دوستی با کلمات آسان است حفظ آن با مفهوم کلمات مشکل است.

کودک نجوا کرد : خدایا با من حرف بزن
مرغ دریایی آواز خواند، کودک نشنید
سپس کودک فریاد زد : خدایا با من حرف بزن
رعد در آسمان پیچید ، اما کودک گوش نداد
کودک نگاهی به اطرافش انداخت و گفت : ـ ـ ـ
خدایا بگذار ببینمت
ستاره ای بدرخشید ولی کودک توجه نکرد
کودک فریاد زد : خدایا به من معجزه ای نشان بده
ویک زندگی متولد شد ، اما کودک نفهمید
کودک با نامیدی گریست خدایا با من در ارتباط باش بگذار بدانم اینجایی
بنابراین خدا پایین آمد و کودک را لمس کرد ولی کودک پروانه را کنار زد ورفت
ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 4 / 2 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 8:30 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
ساعت ها را بگذارید بخوابند
بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست......!

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 4 / 2 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 8:19 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
دهان كجی: گوشه لب ها را مانند پوزخند به عقب برده و دندان ها را نمایان می گرداند.
تبسم با دهان گشوده: دندان های بالا نمایان شده و به شخصی كه با شما گفتگو می كند می فهماند كه مایل هستید بیشتر با او آشنا شوید.
تبسم با لبان بسته: این لبخند تنها برای ادای احترام و ادب و نزاكت است.
در هم كشیدن لب ها: هرگاه فردی لب هایش را در هم كشید به مفهوم آن است كه طرف مقابل اش را جذاب و دلربا یافته.
لب های سفت و جمع شده: دال برتنش و عدم پذیرش است.
جویدن لبها: وقتی فردی لب پایین خود را جویده و سرش را تكان می دهد نشانگر خشم فرد است.
تماس با لب 1: هرگاه انگشت اشاره به طور عمودی برای لحظه ای به طرف بالا آید می گوید: ساكت باش.
تماس با لب 2: ولی هرگاه انگشت اشاره به لب پایین تماس پیدا كند و دهان اندكی باز شود مفهومش چنین است: "می خواهم با شما صحبت كنم".
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 3 / 2 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 8:45 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
1 قولنج شیرخواران:یكی از دلایل گریه نوزادان كولیك یا قولنج دوران شیرخوارگی است. اگرچه هنوز علت كولیك نوزادان مشخص نیست ولی مهم این است كه شیرخوار درد دارد و باید به او كمك كرد. حدود 20 درصد شیرخواران به كولیك مبتلا می شوند و هنوز معلوم نیست چرا هنگام غروب یا شب گریه می كنند. شیرخوار خیلی سخت آرام می شود. هنگام گریه پای خود را به سمت شكم می برد. گاهی اوقات بی قراری نوزاد باعث اذیت و ناراحتی شما می شود.
از همكاری و مساعدت دیگران غافل نشوید. نوزاد را به پدر یا مادر خود بسپارید. ماساژ دورانی شكم نوزاد با آرامش توسط پدر بسیار تسكین دهنده است. شاید یك موزیك یا یك فنجان چای و قهوه به شما آرامش بدهد تا انرژی خود را احیا كنید. هنوز داروی خاصی برای برطرف كردن كولیك شیرخواران معرفی نشده است اما تجویز روزی 2 قاشق چایخوری عرق نعناع توصیه می شود اگر داروی دیگری مصرف می كنید با پزشك خود مشورت كنید.
2 جیغ كشیدن :برخی معتقدند دلیلش احساس عجز و درماندگی در بیان كلمات است. وقتی كودك 18ماهه شما جیغ می كشد چشم درچشم او بیندازید. در آغوش اش بگیرید با كلمات محبت آمیز او را سرگرم كرده یا با او بازی كنید. اغلب كودكان با این كار آرام می شوند. گاهی در مسیر تكامل تكلم كودكان ممكن است اختلالات شنوایی نیز باعث جیغ كشیدن كودك شود، پس با شنوایی سنج صحبت كنید.
3 گرسنگی:شیرخواران معمولا یك ساعت بعد از تغذیه با شیر مادر ناآرامی می كنند. این ناآرامی ممكن است به خاطر گرسنگی باشد.
4 صداهای بیش از اندازه بلند:مانند تلفن، تلویزیون، نور خیره كننده، حضور در اجتماعات یا میهمانی ها آرامش شیرخوار را مختل می كند حتی محصورشدن بین كوهی از اسباب بازی نیز می تواند برای نوزاد ایجاد تنش كند.
5 شیرخواران تنش و مشاجره والدین را احساس می كنند.این موضوع باعث نگرانی و بی قراری آنها می شود. بهتر است مشاجرات خانوادگی به بعد از خواب او موكول شود.
6 قرار گرفتن بیش از اندازه در یك وضعیت ثابت روی صندلی یا گوشه ای از اتاق می تواند سبب خستگی و كسالت شیرخوار شود. او را حركت داده و نوازش كنید. گاهی اوقات شیرخواران عادت به گردش با اتومبیل دارند و در ماشین به خواب می روند و آرامش می گیرند. در این صورت اگر فرصت این كار را ندارید لااقل با او صحبت كنید. آواز و شعر بخوانید. كودكان از بودن در كنار شما لذت می برند.
7 درجه حرارت مناسب اتاق:شیرخواران 25 تا 26 درجه است. چنانچه شیرخوار پوشش نامناسب داشته باشد چون تنظیم درجه حرارت بدنش تكامل نیافته در مواقع گرما و سرما بی قراری می كند. با توجه به این نكته به آرامش كودك كمك كنید.
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 3 / 2 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 10:59 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
یكی از عوامل اساسی انحرافات روان و شخصیت انسان، «عقدهی حقارت» است كه درعین حال، یكی از رایجترین عارضههای روانی مردم زمان ماست كه شناخت آن میتواند در توجیه بسیاری از انگیزههای رفتاری افراد و پیوند آنان با مسائل و مشكلات جامعه، كمك مؤثری باشد. در «فرهنگ فارسی عمید»، «عقدهی حقارت» به حالت سركوفتگی و افسردگی همراه با كینهتوزی كه به سبب ناكامی و تحمل رنج و خفت و حقارت پدید میآید، تعریف شده است. با وجود تصورات مردم، «عقدهی حقارت» دارای ماهیت فطری نبوده و اختصاص به طبقه یا قشر معینی ندارد، بلكه عارضهایست كه علل پیدایش آن را باید در تربیت و پرورش اولیهی فرد و روابط و مناسبات متقابل او با محیط در دوران كودكی تا بلوغ جستوجو كرد.
«احساس حقارت»، بهخودیخود نشانهای از حقارت نفس نیست، بلكه آنچه آن را بهصورت یك عقده یا ضایعهی دردناك روانی درمیآورد، این است كه از درك و پذیرش آن خودداری كنیم ، از مواجهه با آن بهراسیم و با پنهانساختن آن در اعماق ضمیر خویش، سعیكنیم از طریق واكنشهای نادرست و غیرمعقول، آن را جبران كنیم.
در «احساس حقارت»، شخص را میتوان بهسهولت بهطرف پیشرفتها و پیروزیها راهنمایی كرد اما وقتی «احساس حقارت» به «عقدهی حقارت» تبدیل شد، علاوه بر اینكه امكان اصلاح و تبدیل آن به یك قدرت سازنده مشكل خواهد بود، به قدرت مخربی نیز تبدیل خواهد شد كه احتمال دارد شخص را به طرف جنایت و خیانت و خودكشی نیز سوق دهد.
«پیاژه» معتقد است اشخاصی كه از «عقدهی حقارت» رنج میبرند، ممكن است كوشش كنند جنبههایی كه موجب ایجاد احساس حقارت در آنان میشود را از دیگران پنهان دارند و این احساس را از ذهن خود محو كنند و اصولاً سعی داشته باشند وانمود كنند كه بالاتر از هركس دیگری قرار دارند و بسیار متكی به خود و متعهدبهنفس باشند اما از آنجا كه واقعاً و باطناً به خودشان اعتماد ندارند، در این تظاهر مبالغه میكنند. برای این اشخاص، دنیا جای ستیز و دشمنیست. حال اگر «عقدهی حقارت» موجب غرور یا وحشت، دروغگفتن یا اتكای شدید به دیگران گردد، این فرد هرگز از روابط خود با دیگران راضی نخواهد بود و هروقت كه میخواهد به دیگران نزدیك شود، بهاندازهی كافی نسبت به آنان همدردی و تفاهم نشان نمیدهد.
علل ایجاد احساس حقارت:
1ـ پرخاش و سختگیری والدین : پیدایش صفات و ویژگیهای رفتاری هر فرد در سنین بالاتر، بهنحو قاطع و مؤثری از رویدادهای عاطفی و تجارب دوران طفولیت او مایه میگیرد؛ یعنی همین وقایع و تجارب دوران كودكی هستند كه عامل بنیانی مسمومیت یا بیماری روان آدمی در سنین بعد بهشمار میروند. وقتی كودك در مقابل دیگران -بهخصوص در مقابل همسالان و همبازیهای خود- مورد پرخاش و اهانت قرار میگیرد و اینكار تا جایی پیشمیرود كه اطرافیان هم كمكم همین رفتار را با او در پیش میگیرند، احساس حقارت در كودك شروع به جوانهزدن میكند. درواقع بسیاری از زخمهای روانی و نابسامانیهای روحی، از دوران طفولیت در كودك ایجاد میشود و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم انسان در گهوارهاش ساخته میشود ؛ همانگونه كه اگر یك نهال كوچك را به هر شكل خم كنیم، آن خمیدگی را در تمام مراحل رشد حفظ خواهد كرد، بنای شخصیت آدمی نیز چنان است كه بر پایهی تربیت و ادراكات اولیهی او پرداخته و استوار میگردد.
2 ـ نقص عضو : منظور از نقص یا ضایعه، وجود هر نوع تغییر یا شرایط خاص در اعضا و اندامهای بدن میباشد كه آن را از شكل و وضع طبیعی خارج سازد. این ضایعات نه از جهت زیانی كه به وضع جسمانی یا سلامت شخص وارد میسازد، بلكه به سبب اثر نامطلوبی كه در برخوردها و روابط اجتماعی میگذارند، شخص را بهسوی بیزاری از آدمها، انزواطلبی و ترس درون سوقمیدهند.
3 ـ شرایط تربیت : كودكی كه در گلخانهی امن و آسودهی خانواده دور از مسؤولیتها و واقعیات زندگی، نازپرورده شده و در رویارویی با جامعه و مردمانش كه از یكسو با تفاهم و درك متقابل نیازها و از سوی دیگر، با قبول ضرورت تنازع و رقابت، راه سازندگی و پیشرفت را هموار ساختهاند، جز شكست و تباهی و درك حقارت خویش، نصیبی نخواهد یافت.
درمان حقارت :
درحقیقت، مشكل اصلی این نیست كه چه نقاط ضعف یا نقصی وجود دارد و یا در چه زمینههایی احساس حقارت میشود، بلكه آنچه اهمیت دارد، تلقی شخصی از این مسائل و واكنشیست كه در قبال آنها از خود نشان میدهیم. هرگاه از پایگاه رفیع قدرت و شجاعت به پستیهای ضعف و حقارت درون بنگریم و به نیروی خرد و اراده، آنها را از وجود خود برانیم، بهزودی افق زندگی به نور و نیكبختی و سلامت نفس، روشن خواهد شد اما اگر احساس خواری و حقارت را به درون خویش راه داده و بر استیلای آن گردن نهیم، در زمانی كوتاه، شخصیت ما را به فساد و تباهی كشانده و جسم و روانمان را بیمار خواهد ساخت؛ بنابراین برای علاج پیدایش «حقارت» در شخصی كه دچار ضعف یا ضایعهی عضوی میباشد، باید با پرورش ذوق و استعداد و توانایی او در دیگر زمینهها، بتوانیم عرصهی بروز و ظهور و ارزشهای مثبت و پیروزیهایش را شکوفا سازیم.
همچنین در مورد كودك نازپرورده نیز باید هنگامیكه به دورهی بلوغ و جوانی رسید، به هر نحو که شده، این موضوع را بپذیرد و درك كند كه او آدمیست مانند همهی آدمها و بههیچعنوان منحصربهفرد و بهترین نمیباشد. باید این را به درستی بفهمد كه افراد جامعه در هیچشرایطی ملزم نیستند كه همچون پدر و مادرش به خواستههای او تمكین كنند، خودكامگیاش را بپذیرند، خطاهایش را بهآسانی ببخشایند و در همهحال، به تحسین و ستایشاش زبان بگشایند. او باید بیاموزد كه با شجاعت و استقامت و بردباری، واقعیات زندگی را پذیرا گردد و به یاری تفاهم و دوستی و همكاری، به نیكبختی واقعی دستیابد.
همین مطالبی كه در مورد كودكان نازپرورده بیان كردیم، عیناً در مورد كسانیكه در دوران طفولیت، گرفتار بیزاری و نفرت اطرافیان بودهاند نیز صادق است. انعكاس رفتار ظالمانهی محیط، از این كودكان معصوم، شخصیتهایی بدبین و كینهتوز و عاری از عشق و خصایل نیك انسانی میآفریند و رابطهی آنان را با جامعه در سن نسبی خطرناك قرار میدهد. بازگشت چنین فردی به زندگی سالم و ثمربخش، در گروی بازآفرینی شخصیت و صفات كاملیست كه بتواند دوستی و احترام دیگران را به سوی او جلب كرده و متقابلاً اعتماد و اعتقاد او را به شایستگی خویش افزایش و استحكام بخشد؛ بنابراین باید به این واقعیت رهنمون گردد كه اگر در كودكی از عشق و ملاطفت بینصیب مانده، میتواند با گذشت و خویشتنداری، شجاعت، كوشش و استقامت، در بزرگی چنان گردد كه همه به او به دیدهی تحسین و ستایش بنگرند و دست دوستی به جانبش دراز كنند.
بنابراین برای آنكه بتوان با «عقدهی حقارت»، به سازشی منطقی رسید یا آن را از وجود خویش دور ساخت، لازم است دربارهی آن شناسایی كافی پیدا كرد. وقتی انسان در گزینش هدفهای زندگی خود، اندیشههای خام و بیحاصل میپرورد یا سعی میكند با محال درآویزد و یا تنها تمایلات و منافع شخصی را وجههی همت و كوشش خویش قرارمیدهد، مفهوماش این است كه راه گریز خود را در شكست و نومیدی میجوید؛ چراكه احساس حقارت و ترس از قبول تعهد و مسؤولیت است كه ما را از انتخاب هدفهایی كه مستلزم ایجاد رابطهی منطقی با جامعه و تلاش مشترك و دستهجمعیست، برحذر میدارد. پس آنجا كه هدفها بیسرانجام میمانند و تلاشها در بیهودگی پایان میگیرند، ضعف و حقارت، موجه و پیروز میشوند و احساس میشود كه شكست و نامرادی، سرنوشت مقدر انسان است و ستیز با آنچه مقدرشده، بیفایده است؛ برعكس، تلاش و پیكار بهخاطر تحقق هدفهای عالی انسانی هرگز شكست و دلسردی درپی نخواهد داشت زیرا در این رهگذر، شرط موفقیت، تنها وصول به هدف نیست، بلكه درك و احراز آن فضائل و ارزشهای معنویست كه فرد را به كوشش برمیانگیزد و تعالی شخصیت فرد، خود بالاترین پاداش و توفیقیست كه به این كوشش داده میشود.
سیمرغ

گفتم: خدای من، در آن لحظاتی که به تو نیاز داشتم کجا بودی؟
گفت: عزيز تر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودی، من آنی خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستی.
من همچون عاشقی که به معشوق خويش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم.
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اينگونه زار بگريم؟
گفت: عزيزتر از هرچه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آيد، عروج می کند، اشکهايت به من رسيد و من يکی يکی بر زنگارهای روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اينگونه می شود تا هميشه شاد بود.
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدايت کردم، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود، که عزيز از هر چه هست، از اين راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسيد.
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزيت دادم تا صدايم کنی، چيزی نگفتی، پناهت دادم تا صدايم کنی، چيزی نگفتی، بارها گل برايت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برايم بگويی، آخر تو بنده من بودی، چاره ای نبود جز نزول درد، که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردی.
گفتم :پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنيدن خدايی ديگر، من اگر می دانستم تو بعد از علاج درد هم بر خدا گفتن اصرار می کنی، همان بار اول شفايت می دادم.
گفتم :مهربانترين ، دوست دارمت ...
گفت: عزيز تر از هر چه هست، من دوست تر دارمت ...
متولدین سال های : ۱۳۱۸ - ۱۳۳۰ - ۱۳۴۲ - ۱۳۵۴ - ۱۳۶۶ - ۱۳۷۸ - ۱۳۹۰
سال 1390 سال گربه است و در بعضی طالع بینی ها به آن سال خرگوش نیز گفته میشود.
امسال به ظاهر سال آرامی است ، بهتر است از فرصت استفاده کرده و یک استراحت حسابی بکنید ؛ کتاب بخوانید و صحبت کنید و در تمام مدت کنار کانون گرم خانواده استراحت کنید تا نیروی مبارزه با حوادث و مشکلات سال بعد (۲۰۱۲( را داشته باشید ...
امسال بهترین سال برای سیاستمداران و سیاست های مبتنی بر دیپلماسی است ، انتظار تحولاتی در قوانین وجود دارد و از نظر اهل منطق سال بسیار خوبی است.
بچه های امسال اگر در تابستان متولد شوند خوشبخت تر و موفق تر خواهند بود...
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال موش:
بهتر است مراقب باشید ، گربه ها در گوشه و کنار به انتظار شکار نشسته اند ، بهتر است دائم در بین جمعیت زندگی کنید و کوشش نکنید زیاد مورد توجه قرار بگیرید.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال گاو:
امسال برای شما سال چندان فوق العاده ای نیست اما همه چیز به صورت نامحدودی در حال تحول به سوی آرامش و راحتی است و بلاخره شما این فرصت را پیدا میکنید که در آرامش کارهایتان را سر و سامان دهید.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال ببر:
امسال از فرصت های پیش آمده استفاده کنید ، حسابی استراحت کنید ، مطمئنا" گربه قصد آزار شما را ندارد.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال گربه:
امسال هرچه دلتان میخواهد بحث کنید ، کارهای جدیدی شروع کنید و خلاصه هر کاری که دلتان میخواهد انجام دهید.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال اژدها:
گربه هرگز از دست اژدها عصبانی نمیشود بنابر این هرچه دلتان میخواهد بدرخشید ، گربه ها کاری با شما ندارند و فقط از حرکات شما سرگرم خواهند شد.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال مار:
امسال برای شما سال عشق است ! ، استراحت کنید و لذت ببرید و هرچه دلتان میخواهد بخورید ، یک سال پر از موفقیت در انتظار شماست.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال اسب:
امسال برای شما سالی خوب ، پر از مسائل عاشقانه ، کارهای متنوع ، زندگی اجتماعی و حتی اندکی دخالت در سیاست است.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال بز:
بلاخره سالی که شما در آن احساس آرامش و نشاط کنید از راه رسید ، گربه ها به بزها بسیار علاقه مند هستند و مطمئن باشید که امسال از همه نظر به شما خوش خواهد گذشت.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال میمون:
امسال برای شما از هر نظر سالی بسیار خوب است ، مخصوصا" امسال از نظر مالی و کاری سالی بسیار پربار در پیش دارید.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال خروس:
امسال شما همچنان از فشار گرفتاری های سال پیش دل نگران خواهید بود و گوشه گیر خواهید شد ، بهتر است اینکار را بکنید چون چیز تازه ای برای شما امسال وجود نخواهد داشت اما سال آینده اوضاع خوب خواهد شد.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال سگ:
از فرصت های پیش آمده برای استراحت استفاده کنید ، شما همچنان خوشبخت خواهید بود چون گربه ها برای شما صلح و آرامش به ارمغان خواهند اورد ، بهتر است اگر مجرد هستید امسال ازدواج کنید.
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال خوک:
همه چیز برای شما به خوشی خواهد گذشت اما به شرطی که درگیری های شغلی ، کاری و ... نداشته باشید ، چون امسال این نوع درگیری ها به نفع شما نخواهد بود.»
lمنبع:فان پاتوق
سلام سلام سلام
خوبین دوستان؟
یه مطلب خوندم که خیلی بهم چسبید.حیفم اومد براتون نذارم
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
جواب داد:
اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.
نتیجه ی اخلاقی چی میشه؟
این میشه که مواظب اون یک باشیم که همه ی صفر ها بدون یک همون صفر هم نمی ارزند!
فاصله سنی زوجین در امید به زندگی آنان تاثیرگذار است. پژوهشگران می گویند هر چند ازدواج تاثیرات مثبتی را در هر دو جنس باعث میشود اما ذی نفع اصلی آن مردان میباشند. مردان در تمام اموری که ازدواج در آنها تاثیر دارد، منفعت بیشتری بدست می آورند و انتفاع زنان از ازدواج در صورتی حاصل میشود که یک رابطه ی زناشویی مطلوب و کانونی گرم و صمیمی ایجاد شود. در حالیکه به نظر میرسد مردان کمتر تحت تاثیر کیفیت زندگی مشترک خود قرار میگیرند و بطور ساده و اولیه به محض تأهل از مزایای آن بهره مند میشوند، به عبارت دیگر نفس عمل ازدواج باعث بهبود زندگی مردان میشود، اما بهبود زندگی زنان تحت تأثیر کیفیت زندگی زناشویی خواهد بود.
ازدواج و تشکیل زندگی مشترک در واقع تشکیل یک کانون اجتماعی است. این بدان معنی است که همراه با مفهوم ازدواج یکسری انتظارات وابسته به فرهنگ نیز وجود دارد و بدینگونه افراد با این اقدام کاری بیش از شروع یک زندگی ساده با همسر را آغاز میکنند و در واقع با این عمل خود را به مجموعه ای از قوانین قرار دادی و انتظارات متصل میسازند. او در مقام همسر و والد مورد انتظارات دیگران قرار میگیرد و از دیدگاه سایرین باید رفتاری متفاوت از زمان تجرد داشته باشد.
تحقیقات اخیر پژوهشگران نشان داده است مردانی که مسنتر از زنانشان هستند امید به زندگیشان ۱۱ درصد بالاتر از دیگر مردان است اما این موضوع در زنان برعکس است.
نتایج تحقیق گروهی از محققان موسسه ماکس بلانک در آلمان نشان میدهد زنانی که ۷ تا ۹ سال از همسرشان بزرگترند امید به زندگیشان نسبت به سایر زنان ۲۰ درصد کمتر است. این موضوع در مورد زنانی که از همسرانشان بسیار جوانتر هستند نیز صادق است. این مطلب نشان میدهد همیشه داشتن یک یار جوانتر سبب افزایش طول عمر نمیشود.
شاید دلیل این موضوع خارج بودن این نوع ازدواجها از عرف جامعه و فشار اطرافیان پس از ازدواج باشد. البته نتایج این تحقیقات قطعی نیست . در نتیجه به شما توصیه میکنیم ازدواج کنید و فاصله سنی تان با همسر بسیار زیاد نباشد. در ضمن فراموش نکنید ازدواج کردن بهتر از نکردن است. افراد متأهل عمر طولانیتری در مقایسه با مجردها دارند. نتایج این تحقیقات در مجله Demography منتشر شده است.
سیمرغ
امروزه مد و مدگرایی بخش وسیعی از زندگی روزمره انسانها را به خود اختصاص داده است. نه تنها خانمها به زیبایی ظاهرو آراستگی خود اهمیت می دهند بلکه آقایان نیز به این نتیجه رسیده اند که پیروی از مد روز میتواند نقش بسیار مهمی را در زندگی فردی، اجتماعی و حتی شغلی آنها ایفا کند.
البته هنوز هم عده معدودی مخالف این روند هستند. آنها براین باورند که تنها سیرت و باطن افراد مهم است نه ظاهر آنها. اما همه ما می دانیم که مردم به افرادی که خوش لباس هستند با یک دید دیگر نگاه می کنند. با این وجود ما خود منکر اهمیت شخصیت و هویت افراد نیستیم اما قبول کنید که هیچ کس در برخورد اول و با اولین نگاه نمیتواند پی به خصوصیات اخلاقی شما ببرد و برای مثال بگوید: “آه ، خدای من شما واقعا آدم شوخ طبعی هستید.” پس اولین ویژگی که در یک برخورد بیش از سایر مسایل توجه دیگران را به خود جلب میکند وضعیت ظاهری شماست.
در جهان امروزی برای اینکه همیشه یک گام از سایرین جلوتر باشید می بایست به وضع ظاهری خود بیش از پیش اهمیت بدهید و در این راه کلیه حواس خود را به کار گیرید. این امر ممکن است در نگاه اول برای شما (به ویژه آقایان) کمی هولناک جلوه کند، اما بهتر است ترس را کنار بگذارید.
من اینجا هستم تا شما را راهنمایی کنم:
۱- طبق توصیه کارشناسان عمل کنید
تعداد بسیار زیادی از آقایان طرز پوشش کاملا تحمیلی دارند، به این معنا که لباسهایی را بر تن می کنند که در ابتدا مادرانشان برای آنها انتخاب می کردند سپس نامزدها و در آخر هم همسرانشان. از سوی دیگر مردان به ظاهر مقتدری هم وجود دارند که ترجیح میدهند هیچ سبک خاصی در پوشش خود نداشته باشند تنها به این دلیل که نمیخواهند از یک شیوه تحمیلی در لباس پوشیدن پیروی کنند.
اگر تا کنون امکان استفاده از یک سبک دلخواه در طرز لباس پوشیدن خود را نداشته اید بهتر است از امروز نصایح کارشناسان را در زندگی خود به کار گیرید. به جای اینکه سر مقاله های ورزشی را بخوانید یا به دنبال عکس کودک هفته در مجله خانواده باشید بهتر است به سراغ یکی از مجله هایی که مربوط به آقایان است بروید و اگر به اینترنت دسترسی دارید به بخش مد و مسائل زندگی سایت مردمان مراجعه کنید.
با خواندن چند مقاله متوجه نکاتی میشوید که همیشه باید رعایت شوند.
مثلا: هیچ گاه جورابهای روشن را با کفشهای تیره نپوشید، سعی کنید همیشه کفش خود را با کمربندتان جور کنید، و از پوشیدن لباسهای خیلی تنگ به شدت پرهیز کنید.هنگامیکه در حال ورق زدن مجله ها هستید به تبلیغاتی که همیشه به سادگی از آنها می گذشتید توجه کنید . بهترین ایده در پیدا کردن الگوهای مناسب پوششی در همین تبلیغات نهفته است.
۲- چگونه الگوها را انتخاب کنیم؟
مد تنها سبک پوشش شما نیست بلکه شما باید به روز باشید و اطلاع کاملی از اینکه در حال حاضر چه نوع پوششی دارای امتیاز بیشتری است داشته باشید. باید بدانید چه نوع لباسی جدید است و کدامیک قدیمی. چه نوع لباسی جاذبه شما را بیشتر کرده و باعث میشود در نظر خانمها تیپ مردانه تری داشته باشید. تمام کلیشه ها را فراموش کنید و فقط سعی کنید که در نظر دیگران زیبا به نظر برسید.
حال آقایان به ویژه آنهایی که بیشتر وقت خود را صرف کسب و کار میکنند چگونه میتوانند خود را با الگوهایی که با سرعت نور در حال تغییر و تحول هستند وفق دهند؟ پاسخ این سوال نیز چندان دور از دسترس نیست.
برای شروع میتوانید طرز پوشش هنرمندان مختلف از جمله خوانندگان و هنرپیشه های معروف سینما و تلویزیون را در راس کار خود قرار دهید. بر روی لباس پوشیدن آنها دقیق شوید و ببینید در همایش های رسمی از جمله جشنواره های فیلم و موسیقی چه لباسهایی بر تن میکنند. تمام مجلات مربوط به مد را ورق بزنید، فیلمهای روز بازار را نگاه کنید، همیشه ویترین مغازه ها را زیر نظر داشته باشید، آنگاه می توانید در طرز پوشش با هنرپیشه های بزرگ رقابت کنید .
۳- یک سری از لباسها هستند که به شما توصیه میکنیم هیچگاه آنها را دور نریزید:
تی-شرت ها و پیراهن های طرح دار، پیراهن با دکمه سرآستین و جلیقه های موتور سواری. ما این امید را به شما میدهیم که روزی لباسهای موردعلاقه جارختی شما باز خواهند گشت و تا زمانیکه مد هستند شما میتوانید از پوشیدن آنها لذت ببرید.
۴- تناسب اندام خود را حفظ کنید
روی مد بودن تنها ارتباط با نوع پوشش شما ندارد بلکه درصد بسیار زیادی از آن را تناسب اعضای مختلف بدن تشکیل میدهد. برای امتحان لباسهای همشکل را بر تن دو فرد مختلف میکنیم. اولی شخصی دارای تناسب اندام است و دیگری یک فرد پرخور، دارای شکم برجسته، شانه های منحنی و قفسه سینه فرو رفته است. بدون توجه به نوع لباس اولین نفر زیباتر به نظر میرسد. حفظ تناسب اندام آنقدرها هم که فکر میکنید کار مشکلی نیست فقط کافی است پرخوری نکنید و در طول هفته حداقل سه بار به مدت یک ساعت و نیم به باشگاه ورزشی بروید. این امر نه تنها باعث میشود تا شما از سلامت کامل برخوردار شوید بلکه سبب میگردد خود واقعی تان باشید تا احساس بهتری نسبت به بدن خود داشته باشید ؛ در نتیجه اعتماد بنفس شما افزایش پیدا خواهد کرد . با داشتن اعتماد به نفس نگرشتان به زندگی دگرگون خواهد شد و سعی می کنید همیشه زیبا به نظر برسید. به خاطر داشته باشید که قسمت وسیعی از مد از نگرش شما نسبت به زندگی نشات میگیرد.
5- خود واقعی تان باشید
مهمترین اصل در این مبحث حفظ شخصیت واقعی فرد است. اگر لباسی بر تن یک مدل زیبا به نظر برسد الزاما به این معنا نیست که بر تن شما نیز همان اثر را خواهد داشت. اگر در آن احساس راحتی نمیکنید و از پوشیدن آن احساس خوبی به شما دست نمیدهد، هیچ اجباری نیست، با کمال آرامش آنها را از تن دربیاورید. آنقدر سبک های مختلف وجود دارد که شما به راحتی میتوانید مدل دلخواه خود را از میان آنها انتخاب کنید. حتی اگر هیچ یک از آن مدل ها با احساسات شما هماهنگی نداشت هیچ جای نگرانی نیست، لباسی را بپوشید که در آن احساس راحتی میکنید و برازنده شماست زیرا هیچ اجباری در کار نیست.
مدل دلخواهتان را آنطور که می پسندید درست کنید
آخرین نکته پیرامون بحث این است که شما باید به لباس های خود عشق بورزید و انتخاب لباس برای شما یک سرگرمی باشد نه یک کار طاقت فرسا و مشکل، از انجام آن لذت ببرید زیرا زیبایی تحمیلی نیست، یک فرآیند کاملا طبیعی است که باید خود را با آن بیامیزید و جزیی از آن شوید تا در در نظر همگان زیبا جلوه کنید.
منبع:سیمرغ
مبدا این آزمون، یک شرکت حقوقی است که در انگلستان فعالیت می کند
یک شرکت حقوقی انگلیسی که به مشکلات خانوادگی رسیدگی می کند، زوج ها را تشویق می کند که پیش از ازدواج کردن یک «امتحان سازگاری» انجام دهند....
آزمایش سازگاری شرکت «براس بنت» بر سوالات کلیدی بر وضع مالی، پیوندهای خانوادگی، فرزندان و آرزوهایی است که اغلب زوج ها می خواهند به آن برسند و سوالاتی که در صورتی که ازدواج آنها از هم گسیخته شود و به طلاق منجر شود، باید به آن پاسخ دهند، متمرکز است.
روت باس یکی از کارشناسان این شرکت انجام این امتحان را به آزمون های شغلی هنگام استخدام تشبیه می کند. او می گوید: «هر کسی که به طور واقعی به یک رابطه متعهد باشد، اشکالی در بیان کامل و علنی اطلاعاتی که در این سوال ها از او پرسیده می شود، نمی بیند؛ در غیر این صورت از خودتان باید بپرسید، چرا؟»
در این آزمون از افراد در مورد وضع مالی، میزان شراکت زوجین در اندوخته ها، نوع روابط با خانواده و بستگان نزدیک و دوستان، اینکه آیا بچه می خواهند یا نه، دیدگاه مذهبی شان، عادات شان در مورد خرج کردن پول و طرح های شغلی شان سوال می شود. این هم نسخه ای از این آزمون برای علاقه مندان.
مسایل مالی
• آیا میزان اندوخته های طرف مقابل را می دانید؟ در مورد شریک شدن در این اندوخته ها چه نظری دارد؟ آیا نظرتان در مورد پس انداز کردن مشابه است؟
• آیا یکی از شما می خواهد پولی را که یک طرف می خواهد صرف خریدن یک ماشین جدید کند، صرف پرداخت بیمه بازنشستگی کند؟
• آیا می خواهید منابع مالی تان را یکی کنید یا می خواهید همه چیز جدا باشد؟ حساب مشترک باز می کنید یا حساب های جداگانه؟ آیا در این حساب مشترک به طور یکسان پول واریز می کنید یا به نسبت درآمدتان؟
• آیا بدهی های همسرتان را از پولی که در نظر دارید برای خرید خانه جمع کنید، خواهید پرداخت؟
ارتباطات خانوادگی
• چه نوع رابطه ای با اعضای خانواده و سایر بستگان همسرتان دارید؟
• آیا آنها با شما مراوده دارند؟
• آیا در همان محل سکونت شما زندگی می کنند؟
• آیا مهربان و یاری رسان هستند؟
• آیا بیش از اندازه در امور خانوادگی شما دخالت می کنند؟
• آیا مشکل عمده ای با آنها داشته اید؟
فرزندان
• آیا می خواهید بچه دار شوید؟ چند تا بچه می خواهید؟
• چطور می خواهید بچه های تان را بزرگ کنید؟
• چه نوع ارزش هایی را می خواهید به فرزندان تان منتقل کنید؟
• آیا در مورد فرستادن بچه ها به مدرسه دولتی یا خصوصی اختلاف نظر دارید؟
مذهب
• دیدگاه های مذهبی شما چطور است؟
• آیا می خواهید فرزندان تان را مذهبی بار بیاورید؟
• چند وقت به چند وقت به مسجد (یا کلیسا یا کنیسه) می روید؟ هفته ای یکبار یا سالی یکبار؟ یا اصلا نمی روید؟
اوقات فراغت
• آیا در اوقات فراغت تفریحات مشترکی دارید؟
• آیا در مورد تفریحات علائق مشابهی دارید یا نه؟ به عنوان نمونه اگر شما دوست دارید ایام تعطیلات را کنار ساحل دراز بکشید، همسرتان می خواهد کوهنوردی کند؟
سبک زندگی
• هدف شما چه نوع سبک زندگی است؟ کجا می خواهید زندگی کنید؟
• آیا علاقه دارید زمانی کوله بارتان را ببندید و خارج شهر زندگی کنید؟
خرج کردن
• آیا عادت به خریدن کفش ها یا وسائل الکتر ونیکی گران قیمت دارید؟
• آیا خرید یک چیز به خصوص را برای زندگی تان ضروری می دانید، در حالی که همسرتان آن را اسرافکاری می داند؟
• آیا اعتیادات پنهانی دیگری دارید که برای آنها پول خرج کنید؟
کار
• آیا انتظار دارید به شیوه ای سنتی با همسرتان زندگی کنید: زن خانه دار و مرد نان آور؟
• چه کسی امور مالی را سامان خواهد داد؟
• آیا مسوولیت انجام کارهای خانه به یکسان تقسیم خواهد شد؟
• چه کسی مسوولیت پرداخت صورت حساب ها را خواهد داشت؟
برخی از عواملی که در شکل گیری یک ارتباط سالم نقش دارند، ثابت هستند، یعنی چیزهایی که شما نمیتوانید آنها را تغییر دهید. اما عوامل دیگری هستند که میتوانید با کار کردن بر روی آنها رابطهتان را بهبود بخشید. شناختن این عوامل برای هر کسی که ازدواج کرده یا قصد ازدواج دارد، مهم است.
1) برقراری ارتباط درست : زوجهای خوشبخت با یکدیگر صحبت میکنند و به حرف یکدیگر گوش میدهند. این زوجها میدانند که عوامل بیرونی که باعث حواسپرتی میشوند یا بر عواطف فرد اثر میگذارند، مانع ارتباط درست میشوند، و راههایی را پیدا میکنند تا هنگامی که خودشان و همسرشان آماده هستند، بر این عوامل غلبه کنند.
2) برخورد با تعارضها و اختلافات به شیوه مثبت : پرهیز از بیان اختلافات و تعارضها عامل شماره یک طلاق است. روابط مستحکم زن و شوهر به توانایی آنها بر غلبه بر این اختلافات به شیوهای مثبت بستگی دارد.
3) داشتن انتظارات واقعی : هنگامی که دو نفر برای اولین بار یکدیگر را ملاقات میکنند، حداکثر تلاششان را میکنند تا خطاهایشان را بپوشانند. این شیوهای عادی است، اما زن وشوهر باید بدانند با گذشت زمان، خود "واقعی" شخص بروز خواهد کرد.
روابط بین دو فرد در طول زمان تکامل پیدا میکند، اما داشتن انتظارات غیرواقعی از همسر، یا از رابطه با او، باعث ایجاد استرس غیرضروری میشود.
4) توجه کردن به جزئیات زندگی همسر : افرادی که ازدواجهای پایداری دارند به خوبی همسرشان را میشناسند. آنها از وقایع عمده زندگی گذشته همسرشان خبر دارند، و از چیزهای دلخواه و چیزهای مورد تنفر او، امیدها و نگرانیهایشان آگاهی دارند. و این اطلاعات را با تغییرات دنیای همسرشان به روز میکنند.
5) تجربه کردن واکنشهای دوجانبه مثبت بیشتر نسبت به واکنشهای منفی : برخی از پژوهشها نشان دادهاند در ازدواجهای موفق تعداد واکنشهای مثبت 5 برابر بیش از واکنشهای منفی است. دادن پاسخ مثبت به خواسته همسر برای توجه کردن به او - چه سوالی داشته باشد، چه دست کمک به سوی شما دراز کند، چه تنها یک نگاه به شما باشد- رابطه شما را مستحکمتر میکند.
6) ایجاد اعتماد : اعتماد به تدریج ساخته میشود، اما برقرار روابط صادقانه و عمل کردن به وعدهها باعث تسریع ایجاد اعتماد میشود.
7) گذراندن وقت با یکدیگر : داشتن تجربههای مشترک راه خوبی برای تقویت رابطه با همسرتان است. زوجهایی که به انجام کارهایی میپردازند که هر دو از آن لذت میبرند یا وادار میشوند که کارهایی را با هم انجام دهند- رابطه سالمتر و قویتری دارند.
8) ارزش های مشترک : زوجهایی که در شروع زندگی طیف گستردهای از ارزشهای مشترک دارند- در مورد چیزهای مهم در زندگی توافق دارند- شانس بیشتری برای ایجاد رابطه مستحکم دارند.
9) مسئولیتهای مشترک : هم زن و هم شوهر برای پرورش دادن رابطهشان، حفظ جریان آرام امور خانه و کار کردن برای رسیدن به اهداف مشترک متعهد هستند. اینکه تنها یکی از دو همسر بار این مسئولیتها را به دوش بکشد، باعث ایجاد نارضایتی میشود.
10) سازگاری با تغییر : افراد و رابطهها در طول زمان دگرگون میشوند. باید انتظار این تغییرات را داشته باشید، نه اینکه ازآنها بترسید. انتظارات افراد از رابطه دوجانبه ممکن است تغییر کند. همسران لازم است توانایی صحبت کردن در مورد این تغییرات و یافتن راههایی برای سازگار شدن با آنها را داشته باشند.
پس قبل از ازدواج خود را برای پاره ای تغییرات و پوست اندازی از یک انسان مجرد به یک فرد متعهل آماده کنید تا غافل گیر نشوید !
سیمرغ

مهارتهای كنترل عصبانیت را بیاموزید تا استرس را در خود كاهش دهید. یكی از بزرگترین موانع در راه تحقق موفقیت شخصی و شغلی عصبانیت میباشد...
وقتی نمیتوانیم عصبانیت خود را كنترل نماییم از چند جهت دچار آسیب میگردیم:
عصبانیت توانایی ما را برای خوشحالی از بین میبرد زیرا عصبانیت و خوشحالی در تضاد با یكدیگر هستند.
عصبانیت موجب خارج شدن روابط خانوادگی و دیگر روابط از مسیر صحیحشان میگردد.
عصبانیت موجب كاهش مهارتهای اجتماعی، سازش و مصالحه شده و دیگر روابط را نیز در معرض خطر قرار میدهد.
عصبانیت به معنای از دست دادن كار است، زیرا روابط را نابود میكند.
همچنین عصبانیت به معنای شكست در كاری است كه در صورت عدم عصبانیت و داشتن خلقی نرمتر میتوان موفقیتی در پی داشت.
عصبانیت منجر به افزایش فشار و استرس میگردد (و این رابطه دو طرفه است، عصبانیت منجر به افزایش استرس و استرس موجب عصبانیت بیشتر است)
در هنگام عصبانی بودن ما دچار اشتباهات بسیاری میگردیم، زیرا پردازش اطلاعات در آن هنگام برای ما مشكل میباشد.
اكنون افراد از خطرات عصبانیت و نیاز برای مدیریت و كنترل آن با سوختن مهارتها و راهكارهای لازم آگاهی یافتهاند. برای برخی از افراد مدیریت و كنترل عصبانیت آسان و راحت است.
مهارتهای كنترل عصبانیت را در خود رشد و توسعه دهید
افرادی كه كنترل عصبانیت در آنها سخت و دشوار است نیاز به برنامهای برای كنترل عصبانیت دارند. نكات زیر، مسائل مهمی میباشند كه به شما در كنترل عصبانیت كمك میكنند. این نكات را به خاطر سپرده و بهكار بندید.
نكته اول :
این سوال را از خود بپرسید: «آیا این موضوع 10 سال دیگر هم برایم مهم است؟» به این وسیله میتوانید مسئله را از دیدگاهی آرامتر بنگرید.
نكته دوم :
از خود بپرسید: «بدترین نتیجه مورد عصبانیت من چیست؟» اگر كسی در پای صندوق فروشگاه از شما سبقت گرفت، سپری كردن سه دقیقه بیشتر، مسئلهای آنچنان مهم نمیباشد.
نكته سوم :
تصور كنید كه خود شما نیز همان كار (كاری كه موجب عصبانیتتان شده است) را انجام میدهید. با خود رو راست باشید. قبول كنید كه گاهی اوقات شما نیز جلوی یك راننده دیگر درمیآیید... بعضی مواقع این مسئله تصادفی است. آیا نسبت به خود نیز عصبانی میشوید؟
نكته چهارم :
از خود بپرسید: «آیا طرف مقابل این كار را بهطور عمدی نسبت به من انجام داده است؟» در بسیاری از مواقع متوجه خواهید شد كه این مسئله فقط در اثر بیدقتی و تعجیل رخ داده و كسی نمیخواسته شما را ناراحت كرده و بیازارد.
نكته پنجم :
سعی كنید قبل از گفتن هر كلامی تا عدد 10 بشمارید. انجام این كار رابطه مستقیمی با عصبانیت ندارد ولی میتواند صدمات ناشی از عصبانیت را به حداقل برساند.
نكته ششم :
شمارش تا 10 را با روشهای جدید و بهتر انجام دهید مثلا این كار را با یك تنفس عمیق بین هر شماره عملی سازید. تنفس عمیق - از دیافراگم - به افراد كمك میكند تا احساس راحتی كنند.
نكته هفتم :
میتوانید سرعت شمارش اعداد را كندتر سازید. مثل شمارش شیوه قدیمی، یك كشتی بخار، دو كشتی بخار و... شاید شمارش كشتی بخار زیاد خوشایند نباشد، بهجای آن میتوانید بشمارید: یك شكلات، دو شكلات و... یا هر چیز دیگری كه برای شما خوشایند و خندهدار باشد.
نكته هشتم :
تجربهای آرامشبخش را تجسم نمایید. چشمانتان را ببندید و در ذهن خود سفر كنید. این كار را در مكانهای امیدبخش و به دور از استرس انجام دهید.

تهران امروز:نتیجه یک بررسی ۹۰ ساله در آمریکا که روی زندگی ۱۵۲۸ نفر در این کشور انجام شده نشان می.دهد این نظریه که رئیس باعث می.شود کارمندش زود.تر از موعد راهی آن دنیا شود افسانه.ای بیش نیست. «هاوارد فریدمن» و «لزلی مارتین» یافته.های جدیدشان را در مورد زندگی در کتابی به نام «پروژه عمر طولانی» در دسترس همگان قرار داده.اند.
هسته اصلی پژوهش.های این دو دانشمند ۲۰ سال است آغاز شده و آنها به بررسی شماری از افسانه.های رایج میان مردم درباره زندگی طولانی و سلامتی پرداخته.اند.
افسانه اول: فکر کردن راجع به چیزهای خوب زندگی را دراز می.کند
واقعیت: در این بررسی مشاهده شد فرزندانی که پدر و مادرشان آنها را بچه.های بسیار شاداب و خوش.بینی می.دانند، بچه.هایی که نیمه تاریک را نمی.بینند، یا هیچ وقت نگران نیستند، کمتر از دیگر بچه.ها به سن بالا رسیدند. پژوهشگران تاکید می.کنند که این یکی از «بزرگ.ترین یافته.های حیرت.انگیز این بررسی» است.
افسانه شماره دو: باغبانی و پیاده.روی برای تندرستی کافی نیست. نویسندگان این پژوهش می.گویند که راهبردهای مراکز دولتی در مورد دست.کم ۳۰ دقیقه پیاده.روی، چهار روز در هفته و مصرف انرژی به صورت متعادل، مشورت بهداشتی خوب و هنوز درستی است اما کافی نیست.
واقعیت: فعال بودن در دوران میانسالی رمز زندگی طولانی است اما به جای اینکه کاری بکنید که بدن شما را متعادل نگه دارد و بعد از مدتی فعالیت تان را متوقف کنید، کاری را که دوست دارید انجام دهید.
افسانه سوم: اخم نکنید، جدی بودن برای آدم خوب نیست.
واقعیت: پژوهشگران عقیده دارند یکی از عوامل عمر کوتاه محتاط بودن است. این پژوهشگران می.گویند دلیل روشن این نتیجه.گیری این است که آدم.های محتاط کارهایی می.کنند که در راستای محافظت کردن از سلامت خود است و کمتر در فعالیت.هایی وارد می.شوند که خطری برایشان داشته باشد.
افسانه چهارم: کار.ها را ساده بگیرید و خودتان را با کار خسته نکنید تا زندگی طولانی داشته باشید.
واقعیت: کسانی که در کارشان موفق.تر بودند، زندگی بلندتری داشتند. کسانی که کاری را رها می.کردند و بی..آن که آینده.ای در انتظارشان باشد، سراغ کار دیگری می.رفتند در مقایسه با انسان.های مسئولیت.پذیر زندگی بلندی نداشتند.
در میان کسانی که هنوز در ۷۰ سالگی کار می.کردند، زنان و مردان کاری بیش از همکاران بازنشسته خود زندگی کرده بودند. این ویژگی بیش از دیگر چیز.ها در زندگی مانند روابط اجتماعی بر احساس خشنودی آنها از زندگی اثر داشت. نتیجه این است: «انسان.های شاد.تر و بی.خیال لزوماً زندگی درازی نداشتند. بلکه کسانی این موهبت را داشتند که لحظه.ای از دنبال کردن هدف.های خود غافل نبودند.»
افسانه پنجم: ازدواج کن و عمر طولانی داشته باش.
واقعیت: این پژوهشگران پس از بررسی افراد متاهل تفاوت.های زیادی میان گروه.ها و جنس.های مختلف مشاهده کردند.
ازدواج موفق نشانه خوبی است که از احتمال زندگی بلند نوید می.دهد اما تنها بودن برای خانم.ها به اندازه ازدواج سلامت.بخش است، به.ویژه که برای خود برنامه.های اجتماعی مختلف داشته باشد.
فریبندگی یعنی اینکه بتوانید دیگران را به سوی خود جذب کنید. این خصلت اخلاقی به مرور زمان بدست می آید، از آنجایی هر یک از افراد در زمان تولد با میزان مختلفی جذابیت پا به این دنیا می گذارند می توان گفت که درصد بسیار زیادی از جذابیت اکتسابی است و با کمی تمرین به راحتی قابل دسترسی خواهد بود. مانند رقصیدن هر چه بیشتر تلاش کنید، موفق تر خواهید بود. تلاش و توجه تمام و کمال به نیازها و خواست های دیگران می تواند به شما این اطمینان را بدهد که به چهره یک فرد جذاب تبدیل شده اید.
12 مرحله زير را همواره به خاطر داشته باشيد....!
1- طرز ایستادن خود را تصحیح کنید. اگر شرایط بدنی شما در حد مطلوب قرار داشته باشد، گویای این مطلب است که یک فرد با اعتماد به نفس بالا هستید، حتی اگر از درونتان هم یک چنین احساسی نداشته باشید. در زمان راه رفتن باید محکم و ثابت قدم بردارید. کمرتان کاملاً صاف باشد، و شانه ها به سمت عقب گرایش داشته باشند. شاید در ابتدا زمانیکه یک چنین وضعیتی را تمرین می کنید برایتان قدری عجیب و دشوار باشد، اما پس از سپری شدن چند روز به آن عادت پیدا می کنید.
2- ماهیچه های صورت را رها کنید. سعی کنید ماهیچه های صورتتان را رها کنید تا صورت، حالت طبیعی و دلپذیر خود را داشته باشد. با این چهره می توانید رو به دنیا کنید و به همگان بگویید که از هیچ چیز نمی هراسید.
3- ارتباط برقرار کنید. هنگامیکه با فرد دیگری روبرو می شوید، با چشم های خود با او ارتباط برقر کنید، سرتان را به نشانه تائید تکان دهید، لبخند بزنید و شادی خود را به او انتقال دهید. اصلاً نگران عکس العمل فرد مقابل نباشید و البته در عین حال باید به یاد داشته باشید که در این کار زیاده روی نکنید.
4- نام افراد را به خاطر بسپارید. زمانیکه برای اولین بار کسی را ملاقات می کنید سعی کنید که نام او را به خاطر بسپارید. این کار برای خیلی از افراد دشوار است. زمانیکه نامشان را می گویند، آنرا چندین مرتبه با خود تکرار کنید تا نامشان در ذهنتان باقی بماند و سپس نام خود را نیز به آنها بگویید؛ به عنوان مثال سلام "سارا" من "مانی" هستم. زمانی هم که با آنها خداحافظی می کنید، باز هم سعی کنید چند مرتبه دیگر نام آنها را تکرار کنید تا به طور کامل در ذهنتان باقی بمانند. هر چقدر بیشتر نام آنها را تکرار کنید، بیشتر به یادتان می ماند و طرف مقابل هم احساس می کند که او را بیشتر دوست می دارید و احتمال این امر که با شما بیشتر گرم بگیرد افزایش پیدا می کند.
5- به دیگران علاقمند باشید. اگر شما یکی از آشناهای قدیمی را ملاقات کردید به عنوان مثال یک همکار، همکلاسی، دوست یکی از دوستان و ... در مورد خانواده و علاقمندی های جدید آنها سوالاتی مطرح کنید. اسم افراد نزدیک به آنها را بپرسید و نام آنها را به خاطر بسپارید. مطرح کردن یک چنین مسائلی، موضوعات جدیدی برای صحبت کردن در اختیار شما قرار می دهد و آنوقت مجبور نیستید که تنها در مورد کار و کلاس های درسی با هم صحبت کنید. می توانید تا حدودی در مورد خودتان نیز صحبت کنید. در تمام طول بحث خودتان را علاقمند نشان دهید و نشان دهید که تمایل دارید به گفتگوی خود با او ادامه دهید.
6- ورزش کنید : اگر درباره ارجحیت های زیبایی می اندیشید ، هیچ چیز به اندازه برنامه ورزشی منظم تاثیر مثبت ندارد. اگر شما از شنا، والیبال ، تنیس یا دوچرخه سواری لذت می برید، سعی کنید که آن نظم را در آن ورزش دنبال کنید . حتی ۳۰ دقیقه پیاده روی در روز تاثیر شگرفی در بر دارد.
7-گفتگو در مورد موضوعات مناسب: باید در مورد موضوعاتی صحبت کنید که طرف مقابل به آنها علاقه دارد، حتی اگر خودتان هم علاقه شدید به آنها نداشتید، بازهم این کار را ادامه دهید. به عنوان مثال اگر در یک جمع ورزشی قرار گرفتید، در مورد بازی دیشب یا گل کردن تیمی که به تازگی وارد لیگ شده صحبت کنید. اگر با کسانی هستید که به سرگرمی های مختلفی علاقمند هستند، می توانید در مورد سرگرمی های مورد علاقه آنها از جمله ماهیگیری، بافتنی، کوهنوردی، و سینما صحبت کنید.
هیچ کس از شما انتظار ندارد که در تمام زمینه ها یک متخصص باشید، باید به آنها بگویید که فقط به دلیل علایق شخصی است که تمایل دارید در مورد موضوعات مختلف با دیگران به بحث و گفتگو بنشینید. ذهن خود را باز کنید، اجازه دهید تا دیگران توضیحات لازم در مورد موضوعات مختلف را برای شما بازگو کنند. روراست باشید و به آنها بگویید که دانشتان در مورد برخی چیزها محدود است و بدتان نمی آید که چیزهای بیشتری در مورد آن مبحث یاد بگیرید.
8- به جای غیبت کردن دیگران را تکریم کنید. اگر در جمعی در حال صحبت کردن هستید که همه افراد به نحوی در مورد یک شخص بخصوص در حال غیبت کردن هستند، بد نیست شما چیزی در مورد آن بگویید که دوست می دارید. گفتن چیزهایی که در دیگران دوست می دارید می تواند 100% شما را تبدیل به یک فرد جذاب کند. در عین حال با این کار می توانید حس اعتماد دیگران را نیز به خود جلب کنید. همه اطرافیان به این نتیجه می رسند که شما هیچ وقت ایده ی بدی نسبت به دیگران ندارید. همه به این نتیجه می رسند که آبرویشان در دست شما محفوظ خواهد بود.
9- دروغ نگویید. شاید به دلایلی دروغ بگویید اما مدارک و شواهدی وجود دارد که بر خلاف گفته های شماست. اگر به مریم بگویید که عاطفه را دوست دارید و به نسیم بگویید که عاطفه را دوست ندارید، مطمئن باشید که مریم و نسیم با هم صحبت می کنند، حرف های شما را با هم در میان می گذارند، و با این کار اعتبارتان را نزد آنها از دست خواهید داد، و از آن به بعد هم دیگر هیچ کس حرف های شما را باور نخواهد کرد.
10- با صداقت از دیگران تعریف و تمجید کنید. این کار خصوصاً در ارتقای عزت نفس دیگران نقش مهمی را بازی میکند. چیزهایی که خوشتان می آید را انتخاب کنید و در هر شرایطی به آنها اشاره داشته باشید. اگر از کاری و یا از کسی خوشتان می آید راهی برای بیان آن پیدا کنید و فوراً به آن اشاره کنید. اگر برای انجام این کار بیش از اندازه صبر کنید، ممکن است حرف های شما قدری ریاکارانه جلوه کنند. زمانیکه احساس می کنید با تشویق های خود می توانید زمینه پیشرفت را برای آنها فراهم آورید، حتماً این کار را انجام دهید و از آنها تعریف کنید. اگر احساس میکنید که چیزی در مورد فردی تغییر پیدا کرده است (به عنوان مثال مدل مو، طرز لباس پوشیدن و .. به آن توجه کنید و چیزی را که در مورد آن خوشتان آمده، به زبان بیاورید. اگر مستقیماً سوالی می پرسید، با خوشرویی آنرا بیان کنید و سپس سوال خود را با یک تعریف بجا به پایان برسانید.
11- در پذیرش تعریف و تمجید مهربان باشید. این فکر را که برخی از تعریف و تمجید ها هدف خاصی را در پس خود دارند را از ذهن بیرون کنید. در قبول هر نوع تعریف و تمجیدی پرحرارت و علاقمند ظاهر شوید. خیلی بیشتر از گفتن یک "خیلی ممنون" ساده پیش بروید و آنرا با جملاتی نظیر: "خوشحالم که خوشت آمده" و یا "خیلی مهربانی که به این مورد اشاره کردی" همراه کنید. این عبارات خودشان می توانند به عنوان نوعی تعرف و تمجید در جواب تعریف های فرد مقابل به شمار روند. در عین حال باید دقت داشته باشید که برداشت بدی از تعریف های دیگران نکنید. به عنوان مثال اگر کسی به قصد تعریف از شما گفت: "نمیدانی چقدر دلم می خواست که من هم به اندازه تو ... بودم" شما نباید در جواب او بگویید من اصلاً هم یک چنین خصوصیتی را نداشته و ندارم و احساس می کنم که برداشت تو در این مورد غلط بوده و قضاوت نادرستی داشتی."
12- تن صدای خود را کنترل کنید. یکی از نکات ضروری که باید همواره به خاطر داشته باشید، ماهیت صحبت کردن است. برخی از افراد هستند که در درون خود احساس ناامنی می کنند و به راحتی نمی توانند تعریف و تشکر دیگران را پذیرا شوند. در مورد یک چنین افرادی بیشتر باید دقت کنید و روان و سلیس با آنها صحبت کنید. اگر تمایل داشتید به آنها بگویید که "امروز زیبا شده اید" تن صدایتان باید همانطوری باشد که می گویید: "امرور روز زیبایی است." هر گونه تغییر در تن صدا و نحوه بیان کردن آن، این شک را در آنها بوجود می آورد که گفته های شما از سر صدق و درستی نیست. می توانید برای تمرین، صدای خود را روی نوار ضبط کنید و چند مرتبه آنرا گوش کنید تا متوجه هر گونه تغییری بشوید. از خودتان سوال کنید که صدای شما نشان می دهد که از روی صداقت صحبت می کنید؟ تا زماینکه به یک عبارت خالصانه و صادقانه نرسیده اید، به ظبط کردن صدای خود ادامه دهید.
یکی از راههای برقراری ارتباط مؤثر و سازنده، گوش دادن به سخنان دیگران در روابط فردی است، روشن است که از طریق کسب این مهارت و تخصص ضروری برای زندگی در دنیای امروز، میتوانیم مخاطب را به ادامهٔ ارتباط و تعامل ترغیب سازیم و از این منظر از اختلاف نظرها و سؤتفاهمهای احتمالی بکاهیم.
به دلیل گرفتاریهای شغلی و نیز مشکلات اقتصادی، معیشتی و روزمرگیهای زندگی، زنان و شوهران زمان بسیار کمی را در قیاس با آنچه که شایسته است، در برقراری ارتباط در راستای بهبود شرایط زندگی مشترک خود و حل و فصل مشکلات خود اختصاص میدهند و این امر باعث ضعیف شدن روابط فردی و اجتماعی آنان میگردد وگاه به تلخ شدن کام زندگی و حتی جدایی میانجامد.
کاظم نیک جو؛ روانشناس و مشاور خانواده، در گفتگو با خبرنگار جامعه آژانس خبری روز (دی نا)، در خصوص چگونگی پیدایش و بروز مشکلات زنان و شوهران به واسطهٔ عدم برقراری ارتباط مؤثر و سالم در زندگی مشترک گفت: در برخی موارد زنان و مردان برای مشاورهٔ پیش از طلاق به روانشناس مراجعه میکنند و یا بعد از جدایی برای بهبود شرایط روانی خود راهکار میخواهند و بعد از گذشت جلسات درمانی، درمی یابند، اساسیترین مشکلات آنان به دلیل عدم برقراری ارتباط کلامی و شنوایی پدیدار گشته است.
وی در ادامه تصریح کرد: بذل دقت در گوش دادن به حرف همسر، در عین حال که به ایجاد و حفظ روابط خوب و مطلوب توأم با احترام متقابل منجر میگردد، از کشمکشها و تنشها در زندگی جلوگیری میکند.
مشاور خانواده و روانشناس افزود: برای نمونه میتوان به مردان و زنانی اشاره کرد که در محیطهای اجتماعی و شغلی خود، برای سایر همکاران و یا ارباب رجوعان، سنگ صبور هستند و در محفلهای دوستانه از آنان به عنوان یک مشاور شایسته نام برده میشود، اما در خانه و برای همسر خود اندک زمانی را جهت گوش دادن به درد دل و گفتنیهای شریک زندگی خود صرف نمیکنند.
وی در ادامه تأکید کرد: تصدیق، بحث، گفتگو وگاه انتقاد میتواند به تقویت روابط بین دو نفر کمک شایان ذکری نماید، زیرا آنان از این راه در مییابند که برای دیگری ارزشمند هستند و امور روزانه و مشکلات یکی از آن دو دیگری را هم میرنجاند و همچنین کسب موفقیتها و پیروزهای آنان باعث سربلندی همسرانشان خواهد شد.
مشاور خانواده؛ تحسین، انعکاس احساسات، تعبیر و تفسیر کردن، تصدیق و یا رد عقاید زنان از سوی شوهران و بالعکس را زمانی سازنده دانست که نخست به حرفهای یکدیگر با دقت گوش داده باشند تا سرسری و صرفاً جهت رفع تکلیف زمان خود را صرف نکرده باشند و افزود: برخورداری از گوش شنوا برای سخنان شریک زندگی از ارزش بسیار بالایی در روابط میان دو نفر برخوردار است که نمیتوان از آن چشم پوشید.
نیک جو از زنان و شوهران جوان خواست، گوش دادن را به عنوان یکی از اصول اولیهٔ زندگی مشترک خود پایه گذاری کنند و تأکید کرد: دقت و توجه در این امر اگر از آغاز زندگی زنان و شوهران به یک اصل اجتناب ناپذیر تبدیل نشود، با گذر زمان مشکلات میان آنان بیشتر و بیشتر شده وگاه راهی برای جبران باقی نخواهد ماند.
در پایان گفتگو نیک جو از ارتباط کلامی و شنیداری موفق به عنوان راهی برای کسب اطلاع از نیاز همسران نام برد و گفت: استفاده از این فن و مهارت میتواند نیازها و احتیاجات مردان و زنان را در طول زندگی مشخص سازد، تا در جهت نیل به آنان تلاش شود و چنانچه همسران برای یکدیگر گوش شنوا نداشته باشند، از وقایع جاری زندگی یکدیگر بیخبر میمانند و نقش مؤثر آنان در جهت رفع نیازها و دستیابی به خواستهها کمرنگ میگردد و با از بین رفتن این نقش، روابط و تعامل میان آنان مثبت و سازنده نخواهد بود و به بروز مشکلات جدی منجر خواهد شد.
سیمرغ
اگر نگاهی به جوانان نسل حاضر بیندازیم مشاهده می کنیم که این نسل بی احترام ترین نسلی است که دنیا تا کنون به خود دیده است.
پیش از آن که جوانان را سرزنش کنیم بیایید صادقانه از خود بپرسیم که ما در مورد آموزش احترام برای فرزندان مان چه کرده ایم؟
این سوال را می پرسم زیرا یکی از کارهای مفید تربیتی مشاهده مردم است، منظور من نگاه بیمارگونه به مردم نیست بلکه توجه به راهها و روش هایی است که مردم با یکدیگر رفتار و تعامل می کنند. ا
ین دقت و توجه شامل تمام گروه های سنی می شود. یکی از مشکلات عمده ای که وجود دارد این است که والدین هیچگاه فرزندان خود را احترام نمی کنند، بنا بر این کودکان نه تنها والدین خود را مورد احترام قرار نمی دهند بلکه به هیچکس دیگر، حتی به خودشان هم احترام نمی گذارند.
اما این نقیصه هرگز به این معنی نیست که شما والدین خوب و مناسبی نیستید بلکه می خواهم توجه بیشتری به این موضوع مهم داشته باشید و بدانید که باید بیشتر با فرزندان تعامل داشته باشید و در رفتار فرزندان با خودتان و دیگران بیشتر دقت کنید.
آموزش رفتار احترام آمیز یکی از مهمترین وظایفی است که بعهده والدین است و بهترین روش آموزش آن، نشان دادن احترام است آن هم نه احترام به دیگر بزرگسالان بلکه احترام به خود فرزندان.
احترام گذاشتن را با اطاعت و فرمانبرداری اشتباه نکنید و این نکته را نیز مد نظر داشته باشید که اگر کسی در خانه شخص محترمی نباشد بیرون از خانه نیز هرگز نمی تواند به دیگران احترام بگذارد. بیایید همراه هم روشهای آموزش احترام گذاشتن را مورد بررسی قرار دهیم:
- به کودکان گوش فرا دهید تا آنها نیز به شما گوش فرا دهند:
زمانی که فرزندتان با شما صحبت می کند با توجه به سخنانش گوش فرا می دهید یا اینکه هم زمان مشغول انجام چند کار دیگر هستید؟ انجام چند کار به طور همزمان یا مشغله داشتن اصلا بد نیست، اما فرزندان نیاز به توجه دارند هر چه را که می گویند یا انجام می دهند باید برای شما با ارزش و قابل توجه باشد. بدانید که هر کاری با هر درجه اهمیتی را می توان برای دقایقی تعطیل کرد یا به تعویق انداخت. به چشمان آنها نگاه کنید. از خودتان بپرسید تا کنون چند بار مجبور شده اید به دیگران بگویید " وقتی باهات حرف می زنم به من نگاه کن " وبعد ارزیابی کنید که آیا هر زمان که فرزندان تان با شما صحبت می کنند به آنها نگاه می کنید؟
به گونه ای رفتار کنید که بفهمند برای شما اهمیت دارند و شما برای ارتباط با آنها زمان می گذارید و به آنها توجه می کنید، اطمینان داشته باشید آنها هم همین رفتار را در مورد شما و دیگران انجام خواهند داد.
آیا یک فرد دروغگو قابل احترام است؟ و آیا شما به کسی که مورد احترام تان است دروغ می گویید؟ قطعا اینطور نیست.
اگر مرتکب اشتباهی شدید، آن را بپذیرید و عذرخواهی کنید زیرا این نوع رفتار به خصوص در مورد فرزندان کم سن تر بسیار با ارزش است زیرا در نظر کودکان این گروه سنی والدین موجوداتی کامل و مطلق هستند و اگر ببینند والدین شان هم ممکن است اشتباه کنند و در صورت بروز اشتباه، آن را می پذیرند و عذرخواهی می کنند، از طریق رفتار و عملکرد والدین بهتر و موثرتر آموزش می بینند.
- بیشتر به صفات مثبت فرزندان تان بپردازید تا اشاره به جنبه های منفی آنان
اگر فرزند شما مرتکب اشتباهی شد یا موفقیتی را که مورد توقع شما بود کسب نکرد، هرگز تحقیرش نکنید، خجل و شرمسارش نکنید و به هیچ عنوان به او توهین نکنید. این به معنی رابطه سرد و سخت با فرزند نیست.
زمان مناسب شوخی را رعایت کنید مثلا اگر با او می خواهید شوخی کنید یا سر به سرش بگذارید این کار را در حین بازی انجام دهید نه بعد از یک شکست یا زمان ناامیدی که او را به شدت تحت تاثیر قرار داده. از فرزندتان تعریف کنید اما مراقب باشید که در این زمینه زیاده روی نکنید که شکل حقیقی خود را از دست بدهد و دروغ شود و هر گاه خواستار ایجاد تغییری در فرزندتان هستید روی جنبه های مثبت وی تاکید کنید، همین امر باعث می شود که او هر چه بیشتر اعمال مثبت را انجام دهد.
- با دیگران همان گونه رفتار کنید که دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند
در مورد فرزندتان محدودیت هایی را اعمال کنید که خود آنها را رعایت می کنید. آیا شما به فرزندتان نشان داده اید که هنگام ورود به حریم آنها یا زمان استفاده از لوازم آنها برای خود محدودیت هایی قایلید؟
در منزل فرزندان برای ورود به فضایی که در آن بسته است باید دربزنند و تا اجازه نگرفتند یا از طرف ما دعوت نشدند، نباید وارد اتاق خواب ما بشوند، بنا بر این ما هم دقیقا باید در مورد آنان همین طور عمل کنیم یعنی برای ورود به اتاق فرزندمان باید در بزنیم و هرگز به یکباره وارد اتاق آنان نشویم و زمانی که در اتاق شان حضور ندارند به لوازم شخصی آنها دست نزنیم. باید به فرزندان مان اعتماد داشته باشیم و به آنها احترام بگذاریم. در کلام ساده این که اگر می خواهید فرزندان به حد و مرزها احترام بگذارند ابتدا خود ما باید به حد و حدودهای تعیین شده احترام بگذاریم.
فرزند شما باید بداند به عنوان یک انسان صاحب ارزش است و مانند سایرین مورد احترام است. این حس به فرزندان می آموزد که اگر خود را محترم نشمارند، نمی توانند احترام دیگران را حفظ کنند. فرزندتان را تشویق کنید تا به خوبی از خودش مراقبت کند . اطمینان حاصل کنید که به اندازه کافی استراحت می کند. لباس آراسته و پاکیزه می پوشد و از خوراک مناسب و کافی برخوردار است. کودکان به همان چیزهایی اعتقاد پیدا می کنند که والدین به آن اعتقاد دارند.
- استقلال آنها را پایه ریزی کنید
برای پذیرفتن مسئوایت از طرف بچه ها باید با در نظر گرفتن شرایط سنی آنها اقدام به واگذاری امور به آنها کنیم که این مسئولیت پذیری گامی اساسی برای کسب استقلال و احترام است. لازمه انجام صحیح و درست کار توسط فرزندان، اعتماد والدین به آنها است.
- همواره به فرزندتان بگویید که دوستش دارید
عبارت " بچه های من می دانند که من خیلی دوست شان دارم " مناسب نیست. من هم اطمینان دارم که آنها می دانند، اما به این فکر کنید که وقتی حتی بدون دلیل آنها را در آغوش می کشید و می بوسید چه احساس خوبی در آنها ایجاد می کنید. هرگز از اینکه به فرزندتان نشان دهید که چقدر دوستش دارید، نترسید. مجبور نیستید دایم آنها را نوازش کنید بلکه یک بوسه شب به خیر، یک بوسه خداحافظی و یک در آغوش کشیدن، هنگامی که به خانه می آید، می تواند این راه به ظاهر سخت و طولانی را هموار کند.
احترام گذاشتن در واقع یک نوع نگرش است. احترام گذاشتن و رفتار احترام آمیز به یک کودک کمک می کند که در زندگی موفق باشد. اگر کسی برای همسالان خویش، اولیاءاش یا حتی برای خودش احترام قایل نباشد تقریبا موفقیت اش غیرممکن خواهد بود. یک فرزند مودب مراقب رفتارش با اعضای خانواده و تمام کسانی که با آنها ارتباط دارد، است و همراه خوبی برای همسالان خودش محسوب می شود.
در مدارس نیز آموزش هایی در مورد رفتار احترام آمیز به فرزندان می دهند اما فراموش نکنید که این شما هستید که بیشترین تاثیر و نفوذ را در تربیت فرزندان دارید.
منبع:فان پاتوق
اگر به عناوین برخی رسانه ها و مطبوعات کشور در ماه های گذشته نگاه کنیم، همه از یک موضوع خبر می دهند: «کاهش سن...». این دو کلمه با عبارتی نظیر روسپی گری، استعمال دخانیات، بزهکاری، موادمخدر، استفاده از لوازم آرایشی، اعتیاد و... ادامه می یابد. ترکیب همان دوکلمه اول با هرکدام از این واژه ها، خبر از وضعیتی می دهد که زیر پوست هرکدام از شهرهای ما می گذرد.
خبرهایی که البته بارها از سوی متولیان دستگاه هایی که کم کاری آنان را برملا می کند، به طرفه العینی تکذیب می شود و دراین بین، محققان و صاحب نظرانی که دراین باره اظهارنظر می کنند نیز به «سیاه نمایی» متهم می شوند.
مثلاً برای خبر «کاهش سن استفاده از موادمخدر» ده ها دستگاه دولتی در اقدامی هماهنگ دست به کار انتشار بیانیه و تکذیبیه می شوند که اگر این هماهنگی را در امور دیگری داشتند، می توانستند پروژه های عظیم ملی، همچون سلامت روانی در داخل کشور را به نتیجه برسانند.
آمارهایی از این دست، در کشور ما، گاه به خبرهایی محرمانه تبدیل می شوند که گویی، انتشار آن ها امنیت ملی را هدف گرفته است. به همین جهت، دستگاه های کم کار یا سعی در پنهان کردن آن دارند یا درصورت انتشار از سوی مراجع مستقل، با تکذیبیه شدیدالحنی با آن ها برخورد می کنند و سرانجام، «حق شکایت» برای دستگاه مربوطه را نیز «محفوظ» می دانند تا آمارها ازاین پس، با هماهنگی دستگاه های مربوطه اعلام شود.
به نظر می رسد در هریک از این دستگاه ها، اداره ای برای مقابله احتمالی با آمارهای منتشرشده یا منتشرشونده، در حال انجام وظیفه است.
عنوان های زیر، در برخی رسانه های داخلی کشور دیده شده است:
- کاهش سن روسپیان، زنگ خطر برای مسئولین
- کاهش سن ترک تحصیل
- کاهش سن استفاده از لوازم آرایش به دبستان
- نگرانی ها از کاهش سن فحشا در ایران
- کاهش سن مصرف دخانیات
- کاهش سن ترک تحصیل به دوره راهنمایی
- کاهش سن کودکان کار
- و....
این موارد فقط تیتر یک خبر برای اطلاع رسانی نیست تا خواننده ای آن را بخواند و از موضوعی آگاهی حاصل کند؛ بلکه هشداری است که باید از مردم عادی تا رئیس، مدیرکل، وزیر، وکیل و سران سه قوه را به تأمل وادارد. آنان باید بیش از آنکه نگران اطلاع خارجی ها از این موضوع باشند، به فکر رفع معضلاتی باشند که این آمارها نه علت آنها که، تنها شاخص وضعیت هایی است که برخی از حوزه ها را مبتلا کرده است.
جالب است که بدانید، این عناوین، تنها درصورتی می توانند در رسانه های ملی نمود داشته باشند که منتسب به یکی از کشورهای اروپایی و امریکایی باشند. (موضوعی که نه تنها در آن کشورها جزو اسرار طبقه بندی شده نیست و با اداره و تکذیبیه وزارت خانه های دولتی سروکار ندارد، بلکه معمولاً از سوی مراکز تحقیقاتی وابسته به همان دستگاه ها نیز اعلام می شوند.)
دانشمندان به اين نتيجه رسيده اند كه «گپ زدن» با زنان جذاب اثر خوبي بر روحيه مردان مي گذارد زيرا سبب افزايش هورمون هايي مي شود كه در تندرستي مؤثر است.
پژوهشگران دريافته اند كه تنها حضور يك جنس مخالف كافي است تا ميزان هورمون هاي تستوسترون و كورتيزول را كه با شادابي مردان در پيوند نزديك است، افزايش دهد.
از سوي ديگر همنشيني با مردان ديگر اثر وارونه دارد و ميزان هر دو ماده را كاهش مي دهد.
پژوهشگران دانشگاه كاليفرنيا كه يافته هاي آن ها به تازگي منتشر شده، جستجوي خود را بر اين موضوع متمركز كردند كه دريابند آيا انسان تا چه ميزان مانند ديگر جانداران واكنش هايي كه با انگيزه هاي جفت خواهي در پيوند است نشان مي دهد.
اين پژوهش روي ۱۴۹ دانشجوي پسر بين ۱۵ تا ۲۴ ساله انجام شد و در آن از هفت دانشجوي دختر بين ۱۸ تا ۲۲ سال استفاده شده بود.
پس از يك ديدار كوتاه پنج دقيقه اي از مردان مورد آزمايش خواسته شد كه به ميزان جذابيت اين زنان نمره بين ۱ تا ۷ بدهند. ميانگين اين نمره ۵. ۸۳ بود.
نمونه آب دهان شركت كنندگان در اين پژوهش علمي كه در آغاز كار دهان خود را با مايع دهان شو شسته بودند پس از ۲۰ تا ۴۰ دقيقه ديدار آنها با زنان، مورد آزمايش قرار گرفت و دانشمندان دريافتند كه تنها با ۵ دقيقه گفت و شنود با يك زن جذاب ميزان تستوسترون مردان ۱۴ درصد افزايش يافته بود و كورتيزول، هورمون ضد استرس موجود در بدن آنها ۴۸ درصد.
همين ميزان نشست با مردان سبب كاهش به ترتيب دو درصد و هفت درصد اين هورمون ها شد.
پژوهش روي جانداران نيز همين نتيجه گيري را تأييد مي كند.
تستوسترون با ميل جنسي مردان و همچنين شادابي آنها پيوند تنگاتنگي دارد. اين هورمون ها همچنين سبب افزايش انرژي مي شوند.
هورمون كورتيزول نيز هوشياري را افزايش مي دهد و همزمان سبب آرامش اعصاب مي شود. گفته مي شود اين دو هورمون با هم حالتي به وجود مي آورند كه انسان حس مي كند زنده تر است.
دكتر جيمز روني و همكاران او كه اين پژوهش ها را سرپرستي كرده بودند، بر اين باورند كه اين افزايش هورموني بسيار مشابه مورد جانداران است.
دكتر لسلي نپ، يك انسان شناس متخصص زيست شناختي دانشگاه كمبريج مي گويد اين واكنش ها تكاملي است و در پيوند با جفت يابي است. او مي افزايد: همه اين ها بر مي گردد به مسئله سكس. ميزان بيشتر تستوسترون با افزايش فعاليت هاي جنسي در پيوند است، و از سوي ديگر كورتيزول كمك مي كند انرژي متمركز شود و انسان به كمك آن بتواند بر نگراني هاي خود فائق شود.
اوج ميزان تستوسترون در نخستين سال هاي دهه بيست سن آدمي است و پس از آن رو به كاهش مي گذارد. مردان متأهل يا كساني كه با شريكي زندگي مي كنند، داراي ميزان كمتري از هورمون تستوسترون هستند تا ديگر مرداني كه ازدواج نكرده اند.
يافته ها نشان مي دهد كه به محض اينكه مردي با زن جذابي روبه رو مي شود، مغز فرماني مي فرستد به غدد هيپوفيز ترشح كننده و ميزان تستوسترون را افزايش مي دهد.
ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 22 / 1 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 6:59 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
زندگی سرشار از خوشبختی به راحتی به دست نمی آید. زن و مرد برای به دست آوردن آن هر دو باید به یک اندازه وقت و انرژی بگذارند. در زیر توصیه هایی به هر دو آمده است.
یکدیگر را خوشحال کنید
زوج های خوشبخت برای خوشحال کردن هم، خود را وقف یکدیگر می کنند. هدف نهایی که همواره روی آن تمرکز می کنند خوشحال کردن یکدیگر است نه آنکه موجب ناراحتی یکدیگر شوند. این مسئله خیلی ساده به نظر می رسد اما در عمل ممکن است بسیار دشوار باشد. بنابراین سعی کنید فقط به مدت یک هفته به طورمرتب مراقب هر عملی که انجام می دهید یا هر حرفی که می زنید، باشید و از خودتان بپرسید: آیا عملی که می خواهم انجام دهم یا حرفی که می خواهم بزنم موجب خوشحالی همسرم خواهد شد یا اینکه او را ناراحت خواهد کرد؟
برای آنکه به نتیجه برسید، هریک از شما باید 2 لیست تهیه کنید؛ یک لیست در مورد کارهایی که موجب ناراحتی شما می شود و لیست دیگر برای نشان دادن کارهایی که دوست دارید همسرتان برای خوشحال کردن شما انجام دهد. سپس لیست هایتان را با یکدیگر عوض کنید، خواهید فهمید چه کارهایی را باید و نباید انجام می دادید.
آداب مسرت بخش عشق و دوستی را کاملا به جا آورید
آداب، عاداتی هستند که موجب ساختن یک رابطه و تقویت آن می شوند. در حقیقت حرکات ما بر احساساتمان تأثیر می گذارد. شما چطور؛ هنگام راهی کردن همسرتان سر کار و موقع بازگشتش به خانه چه آدابی را به جا می آورید؟در اینجا چند پیشنهاد در مورد آدابی که شما و همسرتان باید در باره آن فکر کنید، ارائه می دهیم:
- هرروز با ارسال نامه ای الکترونیک یا پیامک و یا گفتن سخنی دلنشین به یکدیگر ابراز محبت کنید.
- هر روز به یکدیگر زنگ بزنید (به ویژه برای شوهرها مهم است).
- نسبت به تولد یکدیگر اهمیت خاصی قائل شوید. به جای آنکه 2 روز مانده به تولد در تنگنا قرار بگیرید و در نهایت، هول هولکی چند شاخه گل برای همسرتان بخرید، جلوتر در فکر چیزی باشید که حقیقتا موجب شادی هر دوی شما خواهد شد.
- هر شب قبل از خواب، دو کلمه محبت آمیز به یکدیگر بگویید؛ هر روز یک تعریف جدید به کار ببرید.
- مهم است که دست کم هر دو هفته یک بار ساعاتی را برای شب نشینی دونفره و بیرون رفتن فقط به خودتان اختصاص دهید.
فضایی ایجاد کنید تا بتوانید حرفتان را صادقانه و آزادانه بیان کنید
هرگاه رابطه ای شما را بترساند و نتوانید احساسات و عقاید خود را ابراز کنید، در آن صورت آن رابطه نادرست است. زوج های خوشبخت بین خود احساس امنیت به وجود می آورند که به لطف آن می توانند بدون هیچ واهمه ای، از احساسات، مشکلات و ناکامی هایشان حرف بزنند. این آرامش خاطر پایه و اساسی را برای زن و مرد فراهم می آورد تا بر مبنای آن مشکلات و مسائلی که موجب ناراحتی آنان می شود را با یکدیگر حل و فصل کنند.
گاه پیش می آید که فردی با یک سری توقعات وارد رابطه ای می شود. اما اگر از توانایی برقراری ارتباط و مذاکره برخوردار نباشد، این امر منشأ کشمکش و درگیری بر سر قدرت خواهد بود که اغلب رابطه را به تباهی می کشاند.
در زمان مشکلات مهارت ارتباطی به کار ببرید
تکنیکی که هر زن و مردی باید اتخاذ کنند، «تکنیک گوش دادن_حرف زدن» نامیده می شود. درمیان اغلب زوج ها، یکی از زوجین حتی قبل از اینکه اجازه دهد طرف مقابل همه حرف هایش را در رابطه با مشکلش بزند، می خواهد راه حل ارائه دهد. «تکنیک گوش دادن_حرف زدن» از پیش در نظر دارد قبل از آنکه زن و مرد راه حلی ارائه دهد، هر یک از آنان بتوانند هر چه که برای گفتن دارند را بیان کنند. این امر به آنان اطمینان می دهد که طرف مقابل کاملا به همه حرف های آنان گوش داده است.«تکنیک گوش دادن- حرف زدن» اینگونه عمل می کند: یکی از آنان شیئی را میان دستانش می گیرد، این شیء نمادی از حق حرف زدن است که به نوبت در دستان طرفین قرار می گیرد تا زمانی که در دستان یکی از آنان قرار دارد فرد این حق را دارد تا همه حرف هایش را بزند. در این مدت طرف مقابل نمی تواند هیچ حرفی بزند جز آنکه حرف های همسرش را تکرار کند و یا شرح دهد، خصوصا آنکه نمی تواند حرف همسرش را قطع کند. سپس نمادی که نشان حق حرف زدن است در دستان طرف مقابل قرار می گیرد و همان عمل در مورد او نیز انجام می شود.
زمانی که زن و مرد این تکنیک را به کار گیرند، هر یک از آنان بدون آنکه حرفشان قطع شود و یا مورد پرخاش و انتقاد قرار گیرند، اطمینان دارند که حرف هایشان کاملا شنیده خواهد شد. زوجین تنها زمانی که به طور کامل حرف های یکدیگر را بشنوند، شروع به بررسی راه حل هایی که می توانند چاره ساز مشکل باشند، می کنند.
باید به طور مرتب به یکدیگر توجه نشان دهید نه آنکه از یکدیگر روی برگردانید
زمانی که همسرتان در خانه نشسته و شما از کنارش رد می شوید آیا می ایستید و کلمه ای محبت آمیز در گوشش زمزمه می کنید یا اینکه با خونسردی و بی تفاوتی از کنارش عبور می کنید؟ اینجاست که تفاوت بین توجه نشان دادن یا عکس آن، روی برگرداندن مشخص می شود.
تحقیقات انجام شده در زمینه ازدواج حاکی از آن است که زوج های خوشبخت هر فرصتی را برای همدلی با یکدیگر غنیمت می شمارند. آنها به دنبال راهی هستند تا از نظر احساسی به یکدیگر نزدیک شوند. نزدیک شدن به همسر بدان معناست که او در اولویت اولویت هایتان قرار دارد؛ یا به عبارتی اولویت شماره یک شماست.
جنبه مهم دیگر این وضعیت آن است که طرفین سعی می کنند به اتفاق هم دست به کاری بزنند که برای هر دو آنها شادی آور است؛ با یکدیگر به پیاده روی بروند، بعد از غذا با هم قهوه یا چای بنوشند، به اتفاق هم مطالعه کنند یا با هم موسیقی گوش دهند. این مثال ها، روش خوبی برای نزدیک شدن زن و شوهر به یکدیگر است.یکی از شیوه هایی که به شدت زن و مرد را به یکدیگر نزدیک می کند آن است که زمانی که همسرتان وارد اتاق می شود، با بلند شدن از جایتان نشان دهید که احترام زیادی برایش قائل هستید. فکر می کنید که این حرکت از مد افتاده و قدیمی است؟ مطمئنا بله اما کمک می کند تا به طرف مقابلتان احساس خیلی خاصی دهید.
در میان زوج هایی که از یکدیگر رویگردان هستند، صمیمیتی دیده نمی شود. همانطور که گفته اند، هر عمل نیکی، عمل نیک دیگری در پی دارد و هر عمل بدی، عمل بد دیگری به دنبال خواهد داشت.
ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 21 / 1 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 10:26 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
|
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار !
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو !
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،
... ... کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام !
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو !
حریر غمش را کنار بزن ! مرا می یابی... :(
تبادل لینک هوشمند  ابتدا ما را با عنوان زندگی همراه عشق و آدرس 2nyabaeshg.mahtarin.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر بنویسید.
|