هنگامی که آنجلینا فقط 15سال سن داشت، تازه شروع به مراقبت و نگهداری از خواهر و برادرش کرده بود.
او در واقع در نهایت گذشت و فداکاری، زندگیاش را برای خواهر و برادرش قربانی کرد، زیرا برای نگهداری از آنها مجبور به ترک تحصیل و مدرسه شد و همچنین برای امرار معاش بهعنوان پیشخدمت در خانههای گوناگون به انجام کار پرداخت زیرا آنها پدر و مادرشان را از دست داده بودند و او فرزند بزرگ خانواده بود و باید خواهر و برادر کوچکش را بزرگ میکرد. برای گذران زندگی نیاز به پول داشت تا بتواند از این طریق نیازهای خود و خواهر و برادرش را برآورده سازد.
سالها پشت سر هم سپری شد و خواهر و برادر آنجلینا بزرگ شدند و ازدواج کردند، در حالی که آنجلینا مجرد و تنها ماند. بعد از گذشت چند سال، هنگامی که خواهر و برادرش صاحب فرزند شدند، شروع به تماس گرفتن و یافتن آنجلینا کردند تا از او بخواهند از فرزندانشان نگهداری و مراقبت کند. در همین زمان بود که آنجلینا از یکی از خواستگارانش خوشش آمده بود اما مطمئن نبود که بتواند بهصورت جدی با او بماند و زندگی کند زیرا او توانایی «نه» گفتن به خواهر و برادرش را نداشت و میخواست که از فرزندان آنها مراقبت کند و بیشتر دوست داشت برای خواهرزاده و برادرزادهاش نقش یک مادر را بازی کند و زندگیاش را برای نگهداری از خواهر و برادرش و سپس فرزندان آنها پیشکش کند
همچنین خواهر و برادر آنجلینا خواستار آن بودند که همه چیزهایی را که از پدر و مادرشان به آنها ارث رسیده بود برای خودشان بردارند و هیچچیزی به آنجلینا ندهند. آنجلینا نیز بعد از شنیدن این حرف آنها نتوانست عصبانیتش را کنترل کند و به آنها گفت که میتوانند همه وسایل و لوازمی که از پدر و مادرشان به آنها ارث رسیده برای خودشان بردارند؛ آنجلینا از سهم خودش گذشت. آنجلینا همچنین پی برده بود که باید برای «نه» گفتن به خواستههای خواهر و برادرش، یک تصمیم اساسی و محکم بگیرد و زمانی که آنها از آنجلینا میپرسند که حاضر است از فرزندانشان نگهداری کند یا خیر، با قدرت و بلافاصله به آنها جواب منفی دهد.
سرانجام آنجلینا موفق شد با مردی که دوست داشت و خواستگار قدیمیاش بود، ازدواج کند و رؤیایی که همیشه در سر داشت مبنی بر اینکه خانواده مستقلی داشته باشد، تحقق یابد و قدرت و توانایی این را پیدا کرد که درخواستهای خواهر و برادرش را با گفتن یک «نه» ساده، رد کند و کارهایی که علاقهای به انجام آنها ندارد را به اجبار و با قرار گرفتن در رودربایستی، انجام ندهد. آیا شما نیز مانند آنجلینا هستید و از «نه» گفتن به دیگران هراس و وحشت دارید؟
چگونه «نه» بگوییم
برای اینکه یاد بگیرید چگونه به مردم و خواسته هایشان «نه» بگویید، مواردی که در زیر عنوان شده را بخوانید و از آنها به درستی و با دقت استفاده کنید:
به آرامی شروع کنید: شما میتوانید مانند هر مهارت دیگری در زندگی بیاموزید که به دیگران «نه» بگویید. آموختن این مهارت میتواند کسبکردنی و قابل توسعه و بسط باشد و به مرور زمان میتوانید بیاموزید که به راحتی به دیگران «نه» بگویید و بدانید که چگونه کاری که دوست ندارید انجام دهید را بهصورت کاملا مودبانه نپذیرید و رد کنید. آن دسته از افرادی که معمولا به دیگران بله میگویند و خواستههایشان را میپذیرند، استرس و فشار بیشتری را نسبت به افراد دیگر متحمل میشوند.
از موقعیتتان مطمئن باشید: شما باید به موقعیتی که در آن قرار دارید، اطمینان داشته باشید. اگر مطمئن نباشید، بهصورت کاملا آشکار و واضحی در بدن، زبان، صدا و رفتار و کردار شما مشخص خواهد بود و این عدماطمینان باعث ایجاد ضعف و سستی در رفتار و کردارتان خواهد شد.
بر احساس افسوس و تأسفتان غلبه کنید: ممکن است شما از دیگران بترسید و این افراد باعث ایجاد عصبانیت در شما شوند، زیرا کاری که از شما خواستهاند تا آن را انجام دهید، نپذیرفتهاید و جواب رد به آنها دادهاید. نه گفتن الزاما به این معنا نیست که اشخاص دیگر از دست شما ناراحت و عصبانی میشوند، بلکه بسیاری از مردم مسئولیتهایی که در زندگی بر عهده شماست را درک میکنند و میفهمند و به همین دلیل است که بسیاری از افراد، پذیرفته نشدن خواستهشان از طرف شما را به دل نمیگیرند و ناراحت نمیشوند. فراموش نکنید که اول از همه شما باید از خودتان مراقبت کنید زیرا اگر شما نتوانید از خودتان مراقبت کنید و نیازهایتان را برآوردهسازید، چگونه میتوانید از فرد دیگری نگهداری کنید؟
به خوشبختی و سعادت خودتان فکر کنید: سعی نکنید با خرج کردن از سعادت و خوشحالی خودتان، دیگران را خوشحال کنید. ممکن است در زندگیتان در مواقعی، بعضی کارهایی را که دوست ندارید انجام دهید، فقط و فقط برای اینکه دیگران را خوشحال کنید، انجام دهید. اگر شما همیشه سعی کنید به جای اینکه خودتان را خوشحال کنید، دیگران را شادسازید، آسیب و صدمه جدیای بهخودتان وارد خواهید کرد.
از رویارویی و برخورد کردن با دیگران نهراسید: بسیاری از مردم که با گفتن «نه» به دیگران مشکل دارند، توانایی رویارویی و برخورد با دیگران را ندارند و میخواهند از استرسی که ناشی از نپذیرفتن خواسته دیگران است، دوری گزینند. شجاع و باشهامت باشید و در مواقع ضروری به خواستههای دیگران جواب «نه» بدهید.
موضوع بحث را عوض کنید: اگر شخصی برای اینکه شما خواستهاش را انجام دهید، اصرار و پافشاری کرد و با سماجت خواستهاش را با شما در میان گذاشت، به سادگی برای مدت کوتاهی سکوت کنید تا زمانی که او احساس کند شما از سماجت و پافشاری او به تنگ آمده و خسته شدهاید، سپس موضوع بحث را کاملا عوض کنید و در رابطه با موضوع دیگری که هیچ ربطی به خواسته او ندارد، صحبت کنید. بعد از آن میتوانید سریعا مکالمهتان را قبل از اینکه خشم و غضبتان از بین برود و خواسته او را قبول کنید، به پایان برسانید.