چو بغضی کهنه در غربت اسیرم
چو آهی کز صدای خفته سیرم
من اینجا مانده ام تنها خدایا
همین روزاس که در غربت بمیرم
ببین اینجا پرنده رو زمینه
یه عمره خواب ِ پرواز و می بینه
در اینجا پشت ِ هر آهوی معصوم
ببین گرگی نشسته در کمینه!!
در اینجا باید از خوبان جدا بود
مث ِ شبنم غریوی بی صدا بود !!
در اینجا زندگی تلخه خدایا
چقد سخته غریبی آشنا بود !!
در اینجا قلب صاف و صادقی نیست
میان گریه هاشان هق هقی نیست !
در این دنیای تلخ بی مروت
دریغا ای دریغا ، عاشقی نیست